مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

يک دادستان نمونه

دادستان ويشنسکى عاليرتبه ترين دادستان دولتى اتحاد جماهير شوروى٬ طى دهها سال در نشريات سرمايه دارى در معرض لجن پراکنيهاى از اين قبيل قرار گرفته است: که او براى بيان گفته هاى خلاف حقيقت هيچگونه مرزى را نميشناسد·

 

جاعلان تاريخ همزمان از جاسوس پليس٬ کانکوست تا همتايان سوئديش٬ خودشان را وقف فانتزيهاى وحشيانه اى در مورد نقش و رفتار ويشنسکى درخلال دادگاه نموده اند. اما حقيقت کاملا چيز ديگرى بود.

 

تاييد اين امر با خواندن سند دادگاه آسان ميشود· مدارک بى چون و چراى ارائه شده از جانب دادستان ويشنسکى بر عليه متهمان بجز بيان حقايق امکان ديگرى باقى نگذاشتند.

 

دقيقا وجود همين امر است که جاعلان تاريخ را ديوانه ميکند. او با اين پرونده عميقا آشنا بود٬ در مورد هر گونه جزئياتى دانش و به همه موارد توجه داشت.

 

مدارک اراٸه شده از جانب او امکان نفى هر گونه خطايى را از متهمان سلب نمود. دادستان ويشنسکى در طول دادگاه با متهمان برخورد صحيحى داشت. او ماموريت خود را بعنوان يک دادستان به نحوى مثال زدنى انجام داد٬ نتايج درستى را از گفته هاى متهمان استنتاج نمود و دفاعيات خود را با اين بيانيه اى مشهور که بارها در نشريات سرمايه دارى جعل شده است تمام کرد:

 

"در سراسر کشور٬ جوان و پير٬ درانتظار و خواهان يک چيزند: خائنان و جاسوسانى که بر سر ميهن مادرى ما با دشمنان معامله نمودند٬ بايد مانند سگهاى ديوانه تيرباران بشوند!"١٢٦

 

دادگاه هجده تن از متهمان را به اشد مجازات – اعدام و مصادره کليه اموال شخصى آنها - محکوم نمود: بوخارين٬ ريکف٬ ياگودا٬ کرستينسکى٬ روسنگولز٬ ايوانف٬ چرنف٬ گرينکو٬  Selenskij٬ ايکراموف٬ Chodsjajev٬ ماکسيموف – ديکوفسکى و Krjutjkov). سه نفر باقيمانده به زندان و از دست دادن حقوق مدنى خود٬ پنج سال پس از دوران محکوميتشان در زندان٬ بعلاوه مصادره اموال عموميشان محکوم شدند. (پلتنف ٢٥ سال٬ راکوفسکى ٢۰ سال و بسانف ١٥ سال).

وطن فروشان روسى قهرمانان سرمايه دارى

پس از مطالعه اسناد دادگاه به آسانى ميتوان فهميد که اين تنها نتيجه منطقى دادگاهها بر عليه خائنان٬ جاسوسان و تبهکاران بود.

 

برخى از نويسنده گان به دليل اينکه آن ١٨ متهم به مرگ محکوم شدند٬ با حکم اعدام مخالفت ميکنند. در حال حاضر مجازات اعدام در جامعه انسانى منسوخ شده است. اما براى ٦۰ سال پيش اجراى  حکم اعدام عاديترتن مجازاتى بود که بر عليه خيانت به وطن در سراسر جهان اعمال ميشد.

 

اما در اين رابطه مجازات اعدام آن مسئله اى نيست که جاعلان تاريخ در حقيقت قصد برجسته نمودن آنرا دارند٬ بلکه فقط بهانه ايست براى ترغيب توده ها بر عليه دادگاههاى دهه١٩٣۰·

 

هدف از انتقاد به اتحاد جماهير شوروى در واقع نشان دادن اينست که دادگاهها نمايش خنده دارى بودند٬ اينکه مقصود دادگاهها فقط از ميان برداشتن مخالفان بود٬ مخالفانى که بر اساس اظهارات منتقدان٬ مجموعه اى از متفکران٬ فليسوفان٬ شاعران٬ اصلاح طلبان و ديگران شامل ميشد·

 

اينها هستند مواردى که آلمارک٬ اسکوت و انگلوند در کتابها و نشريات خود مينويسند. اما قهرمانان اين جاعلان تاريخ تبهکارانى هستند بى نظير٬ کسانى که بمنظور بدست گيرى قدرت در اتحاد جماهير شوروى با آلمان نازى و ژاپن نازى متحد شده بودند·

 

جماعتى که آلمارک٬ اسکوت و انگلوند از آنها قهرمانانى ميسازند و بعنوان الگويى به کودکان مدارس سوئدى اراٸه ميدهند متحدان نازيها و فاشيستها بودند.

 

آنها جانيانى بودند که ماکسيم گورکى و کيروف را به قتل رساندند٬ افرادى از همان دست که اولف پالمه را ترور کردند.

 

آنها افرادى بودند که بمنظور متوقف نمودن انقلاب فرهنگى و غير ممکن نمودن تهيه کتاب براى کودکان دبستانى٬ به راههاى عرضه کاغذ به کشور آسيب وارد آوردند.

 

آنها خرابکارانى بودند که کارخانجات٬ معادن و قطارهها را منفجر و بدون اينکه ترديدى بدل راه دهند هزاران کارگر را به قتل رساندند٬ کسانى که ميخ و شيشه را در کره که گلو و شکم  مردم را پاره کرد مخلوط نمودند٬ کسانى که آفت گاوى را٬ که دهها هزار اسب و حيوانات خانگى را قربانى خود نمود٬ منتشر کردند·

 

آنها٬ وطن فروشان روسى و همکاران نازيها٬ الگوى رسانه هاى خبرى سرمايه دارى و قهرمانان دست راستيهاى سوئدى هستند.

سفارت سوٸد در مورد دادگاه خيانت بوخارين - ريکف

رفتار و توصيف خير انديشانه ى سرمايه دارى کنونى نسبت به محکومان مسکو در مارس ١٩٣٨ با گزارشات ارسالى سفارت سوئد در مسکو به وزارت امور خارجه در آنزمان هيچ وجه مشترکى ندارد.

 

و پس از آن نبايد فراموش نمود که وزارت امور خارجه و سفارت سوئد همواره از افرادى دست راستى٬ از اقشار بالاى سرمايه دارى جامعه سوئد٬ تشکيل ميشوند.

 

بنا بر اطلاعات اراٸه شده از جانب کارکنان سفارت به وزارت امور خارجه سوئد آن متهمان بمنظور بدست گيرى قدرت در توطئه اى براى سرنگون نمودن دولت شرکت نموده بودند.

 

سفارت سوئد

"آخرين روند ترتسکيستى چه چيزى را نشان داده است

مسکو ٣۰ مارس ١٩٣٨

محرمانه

 

به جناب آقاى وزير امور خارجه در مورد موضوعات خارجى.

 

ميزان جراٸمى که خطاکاران به آن متهم شده اند در دادگاه اخير – ه به پايان رسيده بر عليه "بلوک دست راستيها و ترتسکيستها" هرگز بصورتى کامل بررسى نشده است.

 

اگر شنيدن حقيقت در جهان دشوار باشد٬ پس اين امر بخصوص در روسيه صادق است٬ جايى که واقعيتها همواره يک پرنده زيبا شده مبدل و اگر در اساس روزى ظاهر شوند٬ زير پا لگد مال ميشوند. در طول گفتگوهاى اساسى و جارى ميان محافل حاضر در اينجا٬ ظهور نظرى قطعى محتمل بنظر ميرسد·

 

بسيارى پس از مطالعه اتهامات وارده بر ٢١ تن از انقلابيون کهنه کار ناگزيز به اقرار اين امر شدند که اتهامات در بسيارى از موارد٬ برغم نامحتمل بودن و تناقضات مطالب٬ هنوز تا ميزانى حاوى هسته اى از حقايق قابل توجه اند٬ حقايقى که بر اساس آنها٬ متهمان –ه به تازگى محکوم و تهيج شده بوسيله خواستى نيرومند٬ بر آن شدند که در جهت تحقق اهداف خويش قدمهاى اوليه را برداشته و در اولين فرصت اقليت در قدرت را نابود سازند."١٢٧

 

گزارش سفير آنزمان٬ عليرغم وضعيت عمومى در جامعه شوروى پس از دادگاههاى مسکو٬ که در مقالاتى به دروغ بعنوان بحرانى با ميليونها انسان پاکسازى و محکوم شده به اعدام تشريح ميشوند٬ تصوير ديگرى را اراٸه ميدهد·

"سفارت سوٸد

در مورد· پاکسازى تروريستى

مسکو ۱۴ ژوٸيه ۱۹۳۸

محرمانه

عاليجناب

آقاى سندلر٬ وزير امور خارجه

البته در اينزمان از سر گرفته شدن گسترش داستانهايى از اتحاد جماهير شوروى٬ قبل از هر چيز در مورد ترور٬ در ستونهاى مناسب نشريات غير روسى٬ شايد با درجه حرارت بالاى تابستانى ارتباط داشته باشد·

در حال حاضر و بدون ترديد براى داستانهاى قابل توجه از اين سرزمين مدارک بيش از اندازه واقعى٬ چنانکه طى بيست سال اخير همواره وجود داشته است٬ وجود دارند٬ اما اينچنين داستانهايى٬ اگر در چهارچوبى واقعى و عارى از تزٸينات عجيب و غريب و مغرضانه قرار داده شوند اشکال ديگرى بخود خواهند گرفت·

در مورد پيامهاى نشريات خارجى بايد گفته شود که در اينجا بطور معمول به يک هسته موثر کوچک يک دوز قوى هيجان  روزنامه نگارى٬ که مواد اوليه آن در اکٽر موارد شايد سوء تفاهم و تخيلى قمار گونه باشند٬ و يک دوز شديد ديگر نيز از جانب کسانى که به گرايشات سياسى اين سرزمين چشم داشتى دارند٬ اعمال می شود·"۱۲۸ 

خبرنگار سفارت٬ پس از مرور تعدادى از "مٽالهاى گويا"٬ صحبت در مورد افراد "نامناسب"٬ افرادى با "يک تقريبا عملکرد متوسط" يا "نالايق" و يا کميسارياى مردمى فاسد که "از کميساريا به زندان" برده ميشوند٬ به دنبال علل پاکسازيها به کند و کاو ميپردازد·

بر اساس گزارش مخالفان رژيم ("در واقع تعداد کمى") آزاد ميشوند٬ اما تعداد زيادى از آنها به دليل متمايز نمودن از نظر سوء استفاده از قدرت٬ سوء رفتار و عدم صلاحيت و نارسايى و مضر بودن اخراج شدند·

رژيم اتحاد جماهير شوروى با بهره بردارى از طبقات زحمتکش خواهان جوان سازى مديريت است٬ که در واقع انجام شد و خبرنگار سفارت سوٸد نيز تاييد نمود "آنچه که اکنون و در اينجا در حال رخ دادن است واقعا نميتوان و نبايد بعنوان نشانه اى از انحلال و نابودى بلکه برعکس بايد بعنوان نشانه اى از يک تٽبيت سياسى اجتماعى قلمداد شود"·

اين٬ بايد اضافه کنيم٬ اهميت بسيارى دارد· جنگ با اشغال اطريش جريان داشت٬ و نازيها درصدد تجاوز به اتحاد جماهير شوروى هستند· در چنين شرايطى دولت بايد بتواند بصورتى کامل به ارتش غيرنظامى و مديريت ادارى اعتماد کند· سفير ادامه ميدهد:

"اما قابل توجه ترين در اينجا اينست که٬ اگر بتوان آنرا ترور همه گير در امپراطورى اتحاد جماهير شوروى قلمداد نمود٬ تعداد آنها در واقع اندک است و بطور کلى بخش کوچکى از گروههاى تروريست جامعه را نمايندگى مينمايند· البته همانطور که در گذشته بارها دلايلى براى بخاطر آوردن آن وجود داشته است و با چشم پوشى از اين مورد خاص که مقامات ارشد را شامل ميشود٬ ناظران خارجى يقينا بصورتى طبيعى منظره تکان دهنده ترى را اراٸه ميدهند·

مسٸله مهم در اين گستره به آغاز ۱۹۳۵ باز ميگردد٬ مسٸله اى با گاه به بيگاه توان متفاوت در پاکسازيهاى-ه در حال انجام از ميان کليه شاخه هاى ادارى٬ مدنى-٬ نظامى-٬ اقتصادى و غيرو·٬ و کليه اقشار جامعه·

اين روش پاکسازى بى نظير نابودى مخالفان رژيم فعلى را در نظر دارد٬ مخالفانى که در اغلب موارد تعداد اندکى از بلند پايگان را شامل و به همين دليل شديدا قربانى ميشوند·

و اينکه تا حد امکان پاکسازى عناصرى را هدف قرار داده است که توسط سوء رفتار و سوء استفاده از قدرت و يا از طريق بى لياقتى عدم شايستگى و مضر بودن خود را به اٽبات رسانده اند·

اين فرايند خشونت آميز از طريق تلاشى آگاهانه٬ از يک سو براى نوسازى جامعه و از سويى ديگر براى دوباره جوان سازى تمام دستگاه ادارى به پيش برده ميشود٬ کوششى٬ تا حد امکان٬ براى معرفى گروههايى نشٸت گرفته از جامعه در دستگاه ادارى٬ گروههايى که اساسا بار انقلاب را بدوش کشيده اند و در حال حاضر بصورتى منطقى ميتوانند بردن لذت از شرايط جديد را مطالبه نمايند·

همانطور که گفته ميشود٬ در شرايط يکدست اتحاد جماهير شوروى٬ اين قبل از هر چيز به معناى تلاش در جذب گروههاى آموزش داده شده از ميان گروههاى جوانتر از ميان صفوف کارگران و کشاورزان است٬ جوانانى با لياقت٬ که در حال حاضر از طريق کالج هاى متعدد از انواع مختلف٬ بمنظور انجام وظيفه٬ به جامعه تحويل داده ميشوند·

به نظر من به اين مسٸله بايد به دلايلى صرفا عملى توجه نمود و آنرا بخاطر سپرد٬ زيرا آنچه که اکنون و در اينجا در حال رخ دادن است را واقعا نميتوان و نبايد بعنوان نشانه اى از انحلال و نابودى بلکه برعکس بايد بعنوان نشانه اى از يک تٽبيت سياسى اجتماعى قلمداد شود٬ اجازه بدهيد که ديدگاههاى عجيب و غريب خود را کنار بگذاريم· و عجيب و غريب عوامل تاريخى٬ قومى٬ قوم نگارى٬ جغرافيايى و غيرويى  هستند که در اين کشور بدلايل طبيعى وجود دارند٬"۱۲۹

سفير جوزف ديويس در مورد دادگاه بوخارين – ريکف

جوزف ديويس سفير آنزمان آمريکا هر روز در سالن دادگاه حاضر بود. او به نمايندگى از جانب دولت ماموريت داشت که در جهت آشنايى با تمام فرايند دادگاه تلاش نموده و در مورد شرايط متهمان و اعتبار دادگاهها گزارشى ارسال نمايد.

ما از کتاب او "ماموريت در مسکو" نقل قول مياوريم. اولين نقل قول از نامه ديويس در ٨ مارس ١٩٣٨ به دخترش املين است که قبلا با خانواده خود در مسکو زندگى کرده بود و در آنزمان در آمريکا زندگى ميکرد.

"دادگاه خيانت بوخارين

۸ مارس ١٩٣٨

املين عزيز

من هفته گذشته٬ هر روز٬ در دادگاه خيانت بوخارين حاضر بودم. تو البته در نشريات در مورد آنها خوانده اى.

 

اين يک داستان وحشتناک است. اين مسئله بدليل به روز نمودن مساٸل قديمى مرا از نظر فکرى علاقمند نموده است٬ مسائلى از قبيل اعتبار شهادتها و دشواريهاى مربوط به تفکيک غلط از درست٬ امرى که من خودم بارها در خلال اين دادگاهها با آن سر و کار داشته ام·

 

در خلال مذاکرات امروز کليه نقاط ضعف اساسى و نقائص در طبعيت انسان – خودخواهى در بدترين شکل ممکن خود٬ ظاهر ميشوند. آنها رئوس توطئه هايى را افشاء نمودند که سرنگونى اين دولت را محتمل ميساخت.

 

شهادتها نشان ميدهند که در بهار و تابستان سال گذشته چه حوادٽى رخ داد و ما آنزمان نتوانستيم آنرا بفهميم. تو به ياد دارى که افرادى به دفتر آمدند و در مورد جنبشى غير معمولى در اطراف کاخ کرملين گفتند: درها بر روى عموم بسته و نگهبانان تغيير داده شدند.

 

همانطور که تو بخاطر مياورى٬ گفته شد که هنگ نگهبانان جديد٬ تقريبا بصورتى کامل٬ از ميان افرادى از زادگاه استالين٬ قفقاز٬ دستچين شده بودند.

 

به نظر ميايد که شهادتهاى شگفت انگيز ارائه شده توسط بوخارين٬ کرستينسکى و ديگران به توطئه اى برنامه ريزى شده اشاره ميکند که بر اساس آن در ماه مى آينده کودتايى دولتى٬ که از آغاز نوامبر ١٩٣٦ وجود داشته است٬ تحت رهبرى توخاچفسکى راه اندازى ميشد·

 

اما دولت بسرعت و در کمال قدرت دخالت نمود. ژنرالهاى سرخ اعدام وسازمان حزبى از بنيان پاکسازى شد.

 

به اين ترتيب کاشف به عمل آمد که بخشى از ميان خوده رهبران آلوده شده بودند و با طرحهايى سر و کار داشتند که اهدافش سرنگون نمودن دولت و در واقع همکارى با سازمان جاسوسى آلمان و ژاپن بود."١٣۰

نامه به وزارت امور خارجه آمريکا

وکيلى با تجربه از غرب در مورد دادگاه بوخارين اين چنين مينويسد. اکنون اجازه بدهيد که از نامه ارسالى و محرمانه سفير ديويس٬ شماره ١۰٣٩ از مارس ١٩٣٨ ٬ به رئيس خود وزارت امور خارجه آمريکا٬ نقل قولى اراٸه دهيم.

   

"من با اينحال پس از مشاهدات روزمره از متهمان٬ شيوه رفتار٬ تاييدات ناآگاهانه در بياناتشان و ديگر جزئيات مورد علاقه حقوقى در دادگاه٬ عليرغم نگرانيهايى که ميتواند بر عليه يک سيستم قضايى وجود داشته باشد٬ نگرانيهايى که اعترافات را بعنوان سندى پذيرفته و متهمان را در عمل بدون محافظ رها ميکند٬ اينچنين نتيجه گرفته ام که آن متهمان سياسى در انجام جرائمى که به آنها متهم شده اند٬ جرائمى بر خلاف قوانين اتحاد جماهير شوروى٬ دخيل بوده اند و بايد بر اساس اساسنامه جنايى اتحاد جماهير شوروى مجازات بشوند.

 

سياستمدارانى که اغلب بصورتى منظم در دادگاهها حاضر بودند٬ بطور کلى٬ با استنباط دادستان که اٽبات نموده است هم داستانند٬ که بر اساس آن اپوزيسونى نيرومند و توطئه اى بسيار جدى وجود داشته است٬ امرى که براى اين سياستمداران بسيارى از نکات تا بحال مبهم را در جريان توسعه شش ماهه اخير در اتحاد جماهير شوروى توضيح ميدهد. اختلاف تنها بر سر اين است که متهمان تا چه ميزان دخيل هستند و توطئه ها تا چه ميزان متمرکز بوده اند"١٣١

اشغال اروپا توسط نازيها

سفير جوزف ديويس دامنه جرائم متهمان را فهميد٬ نتايجى که ميتوانستند بصورتى فوق العاده اى وحشتناک باشند.

 

نيروهاى نظامى نازيها در حقيقت در اروپا پيشروى و در جريان برگزارى دادگاهها در ١١ مارس ١٩٣٨ اطريش را به اشغال خود در آورده بودند. بزودى نوبت چکسلواکى ميشد٬ سپس لهستان و بعد تمام اروپا.

 

و در اتحاد جماهير شوروى٬ که آلمان نازى به جهان سرمايه دارى وعده نابودى آنرا داده بود٬ که در اساس هدف اصلى نازيها بود٬ گروهى از سياستمداران ارشد وجود داشتند که با نازيها٬ با هدف ترور حکومت فعلى و متلاشى نمودن کشور بعلاوه تقسيم آن ميان خود و آلمان نازى٬ همکارى مينمودند!

 

اتحاد جماهير شوروى و برخورد صحيح استالين احتمال وقوع فاجعه پيش رو را براى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى و مردم اسلاو متوقف نمود.

 

تهديد هيتلر در مورد انقراض مردم اسلاو فقط سخنى پوچ و توخالى نبود. توجه داشته باشيد که نيروهاى نظامى نازيها٬ در خلال بيش از سه سال جنگ و اشغال اوکراين٬ روسيه سفيد و ديگر مناطق واقع در غرب اتحاد جماهير شوروى٬ بيش از ٢٥ ميليون نفر کشتند!

 

پاکسازى خائنان براى ادامه حيات اتحاد جماهير شوروى و پيروزى در جنگ جهانى دوم از اهميت بسيار زيادى برخودار بود.

 

در دراز مدت اين براى ريشه کن نمودن نازيها و توانايى جهان براى بهره ورى از آزادى و دمکراسى٬ که ما در حال حاضر از آن بهره منديم٬ تعيين کننده بود. نازيها با پيروزى بر اتحاد جماهير شوروى قادر به فتح همه جهان ميشدند. اما اين تنها ما کمونيستها نيستيم که اين را درک کرده و آشکارا اعلام مينماييم. حتى سرمايه داران شريف و درستکار نيز در اين مورد با ما همسنگرند·

دادگاههاى خيانت و نابودى ستون پنجم هيتلر در روسيه توسط آن

اجازه بدهيد که از کتاب سفير جوزف ديويس "ماموريت در مسکو" نقل قولى ديگرى را ارائه دهيم. او فعاليتهاى "ستون پنجم" را در اتحاد جماهير شوروى مورد بررسى قرار ميدهد.

 

ستون پنجم به خاٸنانى اطلاق ميشود که در خدمت نيروهاى خارجى رکاب ميزنند. اصطلاح ستون پنجم از حملات فاشيستها به مادريد٬ در خلال جنگ داخلى اسپانيا٬ سرچشمه گرفته است. فاشيستها در چهار ستون نظامى آمدند و مدعى داشتن ستون پنجمى٬ که از پشت به مدافعان حمله ميکرد٬ در داخل مادريد شدند.

 

اينهم بخشى از کتاب سفير جوزف ديويس در مورد "ستون پنجم" در اتحاد جماهير شوروى· توجه داشته باشيد که اين بخش از کتاب- ه "ماموريت در مسکو"٬ در خلال تابستان ١٩٤١ نوشته شد اما پس از ارسال محرمانه آن به وزارت امور خارجه آمريکا در ١٧ مارس ١٩٣٨ مستقيما در کتاب وارد شد.

 

سفير ديويس توضيح ميدهد که چرا: "اين بخش پس از تجاوز آلمان در تابستان ١٩٤١به روسيه نوشته شد اما در اين جا قرار داده ميشود· به عقيده او اين منطقيترين جايى بود که ميشد از آن در جهت نشان دادن اينکه دادگاههاى خيانت ستون پنجم هيتلر را در روسيه چگونه در هم شکست بهره بردارى نمود."

 

سفير جوزف ديويس:

"ستون پنجم در روسيه – مطالعه اى در جهت باز انديشى

 

در راه بازگشت به خانه از جشن پايان تحصيلى دانشگاه قديمى خودم٬ زمانيکه از شيکاگوعبور ميکردم از من براى انجام سخنرانى در کلوب دانشگاه و انجمن ويسکانسن دعوت بعمل آمد.

 

دقيقا سه روز پس از آغاز حمله آلمان به روسيه بود. فردى از ميان جمعيت سوال کرد: "حال ستون پنجم تو روسيه چطوره" بدون اينکه تامل کنم٬ پاسخ دادم: "ستون پنجمى وجود نداره٬ همه تيرباران شدن."

 

من آنروز در قطار نميتوانستم خودم را از شر اين فکر خلاص کنم· در حقيقت اين جالب توجه است که در تجاوز اخير نازيها حرفى در مورد "اقدام داخلى" در پشت جبهه روسى٬ که با همکارى فرماندهان نظامى آلمانى انجام شد٬ به ميان نيامده است.

 

تجاوز هيتلر در پراگ در سال ١٩٣٩ با پشتيبانى نظاميان فعال در سازمانهاى چکى هنلاين همراه شد. در جريان تهاجمش به نروژ همين اقدام بکار گرفته شد. در اتحاد جماهير شوروى هيچ سودت  هنلاينى* و يا تيوس اهل اسلواکى*٬ de grelles* - بلژيکى و هيچ وطن فروش نروژى٬ وجود نداشت.

* قومى در بوهمن چکسلواکى که به زبان آلمانى صحبت ميکنند

* تيوس رهبر حزب مردم اسلواکى که ميان سالهاى ١٩٣٩ تا ٤٥ با کمک آلمان رهبر اسلواکى "آزاد" بود

* http://en.wikipedia.org/wiki/L%C3%A9on_Degrelle

 

در حال فکر کردن در مورد مساٸل٬ به خود گفتم٬ موارد رخ داده در زمان اقامتم در روسيه شايد اهميتى داشتند٬ اما من در گذشته به آنها فکر نکرده بودم.

 

به محض ورودم به واشنگتن به منظور يادآورى گذشته ها و دريافت اجازه از وزارت امور خارجه براى بازبينى برخى از مراسلاتم بسرعت بسراغ دفترچه قديمى خاطراتم رفتم·

در سالهاى ميان ١٩٣٧ و ١٩٣٨ هيچيک از ما در روسيه به موردى به نام "فعاليت – ستون پنجم" فکر نکرده بوديم. اين اصطلاح رايج نبود.

 

در توصيف روش نازيها٬ عباراتى از قبيل "ستون پنجم" و "تجاوز داخلى" به تازگى به زبان ما راه يافته بودند. گمان استفاده از اين گونه روشها توسط هيتلر٬ بطور کلى توسط افراد مطلعتر و آگاهتر امکانپذير بود٬ اما اين يکى از مواردى بود که هيچکس تصور روى دادن آنرا پيش بينى ننموده بود.

  

اين تنها طى دو سال آخر است که از طريق کمتيه ديز و اف بى آى فعاليتهاى سازمانها در شمال و جنوب آمريکا افشاء شده اند و ما جاسوسان آلمانى را ديده ايم که با پشتيبانى از حملات طراحى شده هيتلر فعالانه با خائنين نروژى٬ چکى و اطريشى از داخل ٬ به کشور خود خيانت ميکنند.

 

بعنوان بخشى از طرحهاى آلمان بر عليه اتحاد جماهير شوروى٬ اين فعاليتها يا شيوه ها در روسيه به سال ١٩٣٥ بازميگردد. هيتلر در سال ١٩٣٦ سخنرانى مشهور نورمبرگ را ايراد و در آن مقاصد خود را بر عليه اوکراين به روشنى  افشاء نمود.

 

در حال حاضر بنظر ميايد که دولت اتحاد جماهير شوروى در همانزمان از طرحهاى سياسى و نظامى رهبران و از فعاليتهاى "داخلى" آنها٬ که در روسيه براى تدارک حملات آلمانيها جريان داشت٬ کاملا آگاه بود·

 

در حال تعمق در مورد اين موارد به ناگهان مسٸله اى برايم روشن شد که بايد در زمان خودش توجه بيشترى را مبذول آن مينمودم· ماجرا در مورد دادگاههاى موسوم به دادگاههاى خيانت و تصفيه ها٬ که من در ميان سالهاى ١٩٣٧ و ٣٨ در آنها حضور داشتم و شنيدم٬ سخن ميگفت.

 

من با بررسى دوباره اسناد اين دادگاهها و مرور ياداشتهاى برداشته شده توسط خودم٬ عملا متوجه شدم که کليه ترفندهاى بکار برده شده توسط ستون پنجم آلمان٬ که ما اکنون با آنها آشنا ميشويم٬ از طريق اعترافات و داستانهاى بيان شده از جانب خاٸنان روسى روشن شده بودند.

  

اين روشن بود که دولت اتحاد جماهير شوروى به وجود اين فعاليتها اعتقاد داشت و بصورتى جدى نگران و بصورتى اساسى به سرکوب آن اقدام نمود. در سال ١٩٤١ و پس از يورش آلمان کليه نيروهاى ستون پنجمى٬ سازمان داده شده توسط آلمانيها٬ نابود شده بودند.

 

حقيقت غير قابل درک ديگر در آنزمان٬ که در حال حاضر و پس تحولات رخ داده اهميت جديدى بخود گرفته است٬ عکس العمل دولت اتحاد جماهير شوروى بر عليه کنسولگرى آلمان و ايتاليا در سال ١٩٣٧ و ١٩٣٨ بود.

 

این به شیوه ای بی پروا و با بی تفاوتی تقریبا بی رحمانه به احساسات کشور مربوطه٬ انجام شد·

دليل اراٸه شده از جانب دولت اتحاد جماهير شوروى اين بود که اين کنسولگريها با فعاليتهاى سياسى محرمانه کار ميکردند و به همين دليل بايد بسته ميشدند.

 

در آنسال در پيامهاى اراٸه شده از تمام نقاط کشور در مورد دادگاهها٬ اعدامها ("تصفيه ها")٬ متهمان به فعاليتهاى مخفى و خيانت آميز٬ به منظور اراٸه کمک به "قدرتى بيگانه" براى سرنگونى دولت اتحاد جماهير شوروى٬ متهم شده بودند."

 

سفير جوزف ديويس سپس داستان خود را از طريق بررسى برخى از موارد قضايى در دادگاههاى خيانت ادامه داده و اين بخش را با اين عبارات به پايان ميبرد:

 

"ژنرال توخاچفسکى و بسيارى از افسران بلند پايه نظامى در ارتش و نيروى دريايى از طريق اين شهادتها مجرم شناخته شدند٬ مدت کوتاهى پس از دادگاه بوخارين بازداشت و تحت رهبرى توخاچفسکى به همکارى با فرمانده هان ارشد آلمانى٬ در صورت حمله به اتحاد جماهير شوروى٬  متهم شده بودند·

 

موارد بسيارى از فعاليتهاى مخفيانه در درون ارتش از طريق اين شهادتها برملا شدند. بر اساس اظهارات آنها به تعداد بسيارى از افسران ارشد رشوه داده شده بود و يا آنها را به طريقى براى شرکت در انجام کودتايى متقاعد نموده بودند ·

 

بر اساس شهادتها در ميان کليه شاخه هاى نيروهاى مسلح و سازمانهاى سياسى با فرماندهان ژاپنى و آلمانى همکارى کامل ايجاد شده بود. آنچه که در دادگاه آشکار شد اين بود. افشاء گريها و اعترافات متهمان بدون شک تاثير عميقى بر روى مقامات مربوطه در کرملين گذاشت.

 

مداخله سريع و کامل نشان از اعتقاد کامل دولت در مورد واقعى بودن آنها داشت. دولت کشور را پاکيزه و با قدرت و دقت تمام اقدام نمود. فرمانده ارتش سرخ٬ وروشیلوف٬ گفت: "ورود يک دزد به خانه اى٬ در صورت داشتن همکارى براى باز نمودن در براى او آسانتر ميشود· ما مراقب چنين افرادى بوديم."

 

ژنرال توخاچفسکى در مراسم تاجگذارى در لندن شرکت نکرد. شايعه انتصاب او به مقام فرماندهى منطقه ولگا منتشر اما نشان داده شد که او قبل از ورود خود به آنجا در قطار بازداشت شده بود. او چند هفته بعد٬ ١١ ژوئن٬ همراه با ١١ نفر ديگر از افسران فرمانده٬ پس از جلسه دادگاه نظامى پشت درهاى بسته٬ اعدام شدند.

 

اکنون کاملا روشن شده است که کليه اين محاکمات٬ پاکسازيها و قتلها٬ که به نظر خشونبار ميامدند و آنزمان تاثير عميقى بر روى جهان گذاشت٬ نمايشى بود از يک اقدام قاطعانه و نيرومند از جانب دولت استالين٬ نه تنها براى محافظت از خودش در مقابل آشوبى از دورن بلکه همچنين در مقابل يورشى از خارج.

 

دولت وظيفه خود را بدرستى انجام داد و کشور را از کليه عناصر خائن پاکسازى نمود. تمام موارد مشکوک به نفع دولت حل و فصل شدند. در سال ١٩٤١ در روسيه ستون پنجمى وجود نداشت – آنها تيرباران شده بودند. دولت کشور را از لوث وجود خائنان پاک نموده بود."١٣٢

 

در حال حاضر اهميت روايات سفير ديويس بيش از هر زمان ديگريست. او مسائل مربوط به تصفيه هاى دادگاههاى خيانت را به روشنى ارائه ميدهد. اما اين امر مسائل ديگرى را نيز٬ هرگز باز بينى نشده  توسط مورخان سرمايه دارى٬ برجسته مينمايد.

 

يک سوال مهم ديگر در اين رابطه اينست که در اساس چگونه براى نازيها ممکن شد که در عرض پنج هفته ارتش فرانسه را٬ که در ضمن ارتش انگليس را نيز در کنار خود داشت٬ مغلوب نمايد! خيانت طبقه سرمايه دار فرانسه به کشور خودش و ديگر مسائل از دوران ميان دو جنگ جهانى مسائليست که توضيحى را مطالبه مينمايند.

خاٸنان و تهديدات بر عليه اتحاد جماهير شوروى

با ورق زدن نشريات معمولى – ه مربوط به دوران دهه١٩٣۰ تشديد تهديدات بر عليه اتحاد جماهير شوروى را ميتوان به آسانى مشاهده نمود. اين تهديدات نه تنها از جانب آلمان نازى بلکه از جانب ديگر کشورهاى سرمايه دارى در غرب٬ از جمله فرانسه و انگليس٬ نيز ميامدند. و در دهه١٩٣۰ به همين ترتيب ادامه يافت.

 

همراه با اشغال لهستان توسط نازيها در سپتامبر ١٩٣۰ ٬ فرانسه و انگليس بر عليه آلمان اعلام جنگ نمودند اما دست به عملياتى جنگى نزدند و حتى در صدد نجات لهستان نيز برنيامدند. اين همان جنگى بود که اصطلاحا جنگ "مصقره" خوانده ميشود.

 

جنگ واقعى ميان فرانسه/انگليس و آلمان نازى ابتدا پس از ٩ ماه٬ با يورش نازيها به فرانسه در ژوئن ١٩٤۰ ٬ آغاز شد. اما در خلال اين دوران سپتامبر ١٩٣٩ -  ژوئن ١٩٤۰ ٬ انگلستان و فرانسه بيکار ننشسته بودند.

 

 سياستهاى ضد اتحاد جماهير شوروى بصورتى کامل در هر دو کشور جريان داشت. در فرانسه با فراريان از اتحاد جماهير شوروى لشگرى اوکراينى سازمان داده شد و در ارتش ژنرال فرانسوى ويجاند واحدهاى جنگى ملى از قفقازيها ساخته شدند. در سال ١٩٣٩ ٬ زمانيکه فنلاند جنگ بر عليه اتحاد جماهير شوروى را آغاز کرد٬ فرانسه و انگليس از فنلاند حمايت نمودند.

 

انگلستان ١٤٤ هواپيماى جنگى٬ ١١٤ فقره سلاح سنگين و بمب افکن و صدها هزار نارنجک و فرانسه ١٧٩ هواپيما٬ ٤٢٧ فقره سلاح سنگين٬ ٥١۰۰ مسلسل و تقريبا يک ميليون نارنجک از انواع مختلف به فنلاند ارسال نمودند. همزمان اين کشورها بمنظور جنگ در جبهه فرانسه و بر عليه اتحاد جماهير شوروى با طرحهايى مبنى بر ارسال ارتشى متشکل از ١٥۰۰۰۰ نفر به توافق رسيدند.

 

هدف دولتهاى فرانسه و انگليس نشان دادن "تمايلاتشان" به آلمان بود. در خلال دهه١٩٣۰ تهديدات بر عليه اتحاد جماهير شوروى بطور قابل توجهى عظيم بود·

 

دولتهاى کشورهاى سرمايه دارى در سراسر اروپا آمادگى افکار عمومى را براى جنگى بر عليه اتحاد جماهير شوروى تدارک ميديدند. در اتحاد جماهير شوروى اين تهديدات امرى واقعى تلقى ميشدند.

 

رهبران شوروى ناگزير به اين نتيجه رسيد: کشور نابود ميشد اگر توده ها در کار براى توسعه اى سريع در جامعه و مهيا نمودن وسايل ضرورى دفاعى٬ که بخش بزرگى از توليدات جامعه را به خود اختصاص داده بود٬ با يکديگر متحد نميشدند.

 

دولت اتحاد جماهير شوروى در اين فضاى متشنج موفق به کشف اين شد٬ کشورهايى که اتحاد جماهير شوروى را به جنگ و نابودى تهديد مينمودند مزدوران خود را٬ روابطى که تا سطح دولت و حزب گسترش داشت٬ در کشور داشتند.

 

در اين وضعيت بحرانى٬ زمانيکه همه بمنظور ادامه حيات کشور به انجام کار شديد ناگزير شده بودند٬ در جامعه بودند کسانى که به دشمن با دادن اطلاعات يارى نموده و توليدات و دفاع را نابود مينمودند.

 

دولت اتحاد جماهير شوروى با خائنين و محافلشان در سراسر کشور٬ آنجايى که آنها فعاليت کرده و ارتباطى برقرار نموده بودند٬ قاطعانه برخورد نمود. بسيارى به زندان و مرگ محکوم شدند.

 

سفير ديويس ميگويد "تمام موارد مشکوک به نفع دولت حل و فصل شدند." قربانى شدن بيگناهان يقينا تاسف بار است اما در آن وضعيت بهتر از اين نميشد عمل نمود.

 

تهاجم نازيها و جنگى براى از ريش بر کندن اتحاد جماهير شوروى بسرعت نزديک ميشد.

باقى نگاه داشتن افراد٬ با موضعى کينه جويانه بر عليه دولت اتحاد جماهير شوروى در دستگاه و ارگانها دولتى٬ افرادى آماده به همکارى با ناز يهاى متجاوز٬ برابر با خودکشى بود.

 

دولت اتحاد جماهير شوروى با اقدامى قاطعانه موفق به نجات کشور و جهان از بربريت نازيها شد و آنان را نابود نمود. تاريخ در مورد دولت اتحاد جماهير شوروى چگونه قضاوت مينمود اگر کشور نابود ميشد و نازيها قدرت را در سراسر جهان بدست ميگرفتند؟

برخى نتايج

اجازه بدهيد که به ابتداى اين جزوه٬ به کتاب فينسود٬ اسمولنسک تحت حکومت شوروى سال ١٩٥٨ ٬ بازگرديم.

 

با توجه به حقايق بيان شده اکنون ميتوان تاييد نمود که کتاب فينسود بشدت گمراه کننده و در حقيقت تحريف وقايع تاريخ است. از اين هم بدتر اين کتاب نسلهايى از روشنفکران را پرورانده و راه را براى برجسته نمودن جاسوس پليس بى ارزشى مانند رابرت کانکوست بعنوان يک منبع موثق در مورد موضوع اتحاد جماهير شوروى هموار نموده است.

 

کتاب آرچ گتى٬ ريشه هاى تصفيه بزرگ٬ به روشنى نشان ميدهد که تصفيه اى وجود نداشته است٬ تصفيه اى که بر اساس اظهارات فينسود موج طراحى شده اى بود از پاکسازيها در خلال ١٩٣۰ که گسترده تر و گسترده تر شد·

 

اين ادعاى فينسود٬ آغاز موجى از ترورها در سال ۱۹۳۶ توسط کمتيه مرکزى بمنظور تغيير کارتهاى حزبى٬ نيز با واقعيت کمترين ارتباطى ندارد.

 

دادگاههايى که بر اساس اظهارات فينسود نمايش خنده دارى بودند براى نابودى مخالفان استالين٬ مواردى هستند حقوقى بر عليه خاىنين که اتحاد ميان آنها و آلمان نازى را به اٽبات ميرساندند.

 

جنبش سياسى در اتحاد جماهير شوروى در خلال دهه١٩٣۰ در حقيقت بازپرسى شديدى بود از نيروهاى بروکراسى در حزب و جامعه.

 

همه چيز خوب و بى عيب نبود٬ اما براى اتحاد جماهير شوروى٬ در صورت داشتن تمايل به توسعه توليد سوسياليستى و نجات کشور از تجاوز آلمان نازى٬ مبارزه اى بود ضرورى.

 

به ما اجازه بدهيد که در اينجا با جملات پايانى پروفسور آرچ گتى از کتاب٬ ريشه هاى تصفيه بزرگ٬ ادامه بدهيم·

 

"مدارک نشان ميدهند که دوران جوزف (١٩٣٧ -  Jezjovsjtjinan) – امرى که بسيارى آنرا بعنوان تصفيه بزرگ درک ميکنند – بايد يکبار ديگر مورد بررسى قرار بگيرد.

 

اين تصفيه بمنظور از ريشه برکندن يک بروکراسى عهد عتيق از فراريان و تخريب انقلابيون قديمى انجام نشد. در حقيقت ميتواند کاملا برعکس باشد.

 

اين با سندى که ميگويد٬ آن پاکسازيها عکس العمل راديکال و حتى هيستريکى بود بر عليه بروکراسى در تضاد نيست. صاحب منصبانى که در پشت پستهاى خود سنگر گرفته بودند از بالا و پايين توسط موجى از اراده گرايى و پاک دينى انقلابى بى نظم نابود شدند."١٣٣

پايان

امثال سفير جوزف ديويس در يک جامعه ليبرالى اندک اند. در حال حاضر براى يافتن يک سرمايه دار روشنفکر مومن به ذره بينى به اندازه يک تلسکوپ نياز است.

 

رسانه هاى خبرى سرمايه دارى توسط دلقکهايى - مانند اسکوت٬ آلمارک٬ انگلوند و ديگر تشنگان پول و "نويسندگان" بى پروايى - اداره ميشوند که جمعيت دانشگاههاى کشور٬ سردبيران سياسى مجلات٬ و بخصوص موسسات موسوم به موسسات حقيقت ياب در مورد جرائم کمونيستها٬ را تشکيل ميدهند.

  

روشنفکران سرمايه دارى در حال حاضر بيش از هر چيز ما را به ياد گروهى از کوتوله هاى روحانى مياندازند که٬ با کارتهاى پلاستيکى در دست٬ با کمال ميل در مقابل فرامين اربابان خود سر تسليم فرود مياورند.

 

بااينحال روشنفکران صادقى نيز وجود دارند که بيان حقيقت برايشان آسان نيست· آنها تقريبا همواره در حالت تدافعى بسر ميبرند و برايشان اشاره به سرمايه داران و گفتن اينکه آنها جاعلان تاريخ اند دشوار است.

  

کمى شهامت و شجاعت به مردم سوئد در گفتگوهاى عمومى درک ديگرى را اعطا و آنرا به سطحى معقول رهنمون خواهد شد.

 

در ضمن فرمانبردارى منفعل روشنفکران از"نيروهاى بازار" يوغ ديگريست بر گردن کارگران کشور. رهايى از استثمار و نادانى نياز به مبارزه بر عليه روشنفکران چاپلوس سرمايه دارى را ضرورى مينمايد.

 

بمنظور درک وضعيت فعلى و در هم شکستن اکاذيب سرمايه داران کسب دانش تاريخى از اهميت خاصى برخوردار است! در جامعه امروزى٬ با کمى استثنا٬ اين فقط ما کمونيستها هستيم که خواهان اراٸه دانش تاريخى به توده هاى کارگريم. ما به اين وظيفه خود خيانت نخواهيم نمود·

[126] Ibid, s 335

١٢٧- مکاتبات ميان سفارت سوئد در مسکو و وزارت امور خارجه سوئد در استکهلمم. بايگانى دولتى٬ استکهلم

[128] Ibid.

[129]Ibid.

[130] Davies 1942, s 205.

 

 

 

مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

کودتايى دولتى را آماده ميکند

امتناع ترتسکى از امضاى توافقنامه صلح شرايط را براى پيشروى آلمان در خاک روسيه٬ تقريبا بدون برخورد با مانعى٬ هموار نمود.

 

لنين پس از گفتگو با کميته مرکزى ترتسکى و بوخارين را منزوى و کمتيه مرکزى را متقاعد به تاييد قرارداد صلح کرد. اما مخالفان نه تنها تمايلى به قبول اين تصميم و سياست لنين نداشتند بلکه به جاى آن کودتايى نظامى را تدارک ديدند.

 

کمتيه مرکزى در مخالفت با پيشنهاد لنين از وقوع حادٽه اى آگاه بود اما در آنزمان براى دنبال نمودن فتنه هاى مخالفان نه وقتى داشت و نه مجالى· و بالاخره در خلال تحقيقات اوليه از دست راستيها و مرکز ترتسکيستها همه داستان آشکار شد. ويشنسکى آنرا در دادگاه مطرح نمود اگر چه محدويت زمانى جرم از ميان رفته بود.

 

همزمان کليه شاهدان در دادگاه گفتند که توسط گروههاى بوخارين و ترتسکى همراه با انقلابيون سوسياليست - دست چپى٬ توطٸه اى براى بازداشت لنين٬ استالين و سوردلوف٬ بعلاوه تغييرى در دولت تدارک ديده شده بود. بر اساس اظهارات شاهد ياکوفلوا٬ اين گروهها توافق کرده بودند که "در صورت حاد شدن مبارزه از زدن آسيب فيزيکى به زندانيان امتناع نکنند"١١٦ .

در راس اين توطئه٬ و بعنوان برجسته ترين سازمان دهنده و محرک٬ بوخارين قرار داشت.

 

بوخارين در دادگاه اعتراف نمود اما اعلام کرد که در مورد چگونگى رفتار با زندانيان هرگز تصميى  گرفته نشد. ما گفتگوى ميان بوخارين و ويشنسکى را٬ پس از طرح اين سوال توسط ويشنسکى: اينکه در سال ١٩١٨ توطئه گران دستگيرى چه کسى را مد نظر داشتند٬ ارائه ميدهيم.

چه کسانى بايد دستگير ميشدند؟

بوخارين:- لنين٬ استالين و سوردلوف.

 

ويشنسکى:- و آنها چگونه دستگير ميشدند و چرا؟

 

بوخارين:- براى تشکيل يک دولت جديد.

 

ويشنسکى:- و شما در نظر داشتيد که با زندانيان چکار کنيد؟

 

بوخارين:- در مورد زدن آسيب فيزيکى به آنها صحبتى نشد.

 

ويشنسکى:- آيا براى سرنگونى يک دولت و دستگيرى آن از خشونت استفاده ميکنند؟

 

بوخارين:- بله

 

ويشنسکى:- آيا شما قصد داشتيد که در زمان دستگيرى از خشونت استفاده کنيد؟ اين درست يا نه؟

 

بوخارين:- صحت داره.

 

ويشنسکى:- اما خشونت شما از چى تشکيل ميشد؟ آيا در مورد اين موضوع دقيقا تصميم گرفته بوديد؟

 

بوخارين:- نه٬ ما راجع به اين موضوع تصميم نگرفته بوديم.

 

ويشنسکى:- به عبارت ديگه تصميم گرفته شد٬ اگر شرايط اجازه و فرمان ميداد؟

 

بوخارين:- بله. درسته.

 

ويشنسکى:- و شرايط ميتونه پيشنهاد بده که با قدرت عمل کن؟

 

بوخارين:- بله

 

ويشنسکى:- شاهد Jakovleva٬ شما در اين مورد چى ميگى؟ آيا بوخارين حقيقتو ميگه؟

ياکوفلوا:- او در مورد امکان نابودى فيزيکى صحبت کرد٬ به عبارت ديگه قتل امکان پذير بود."١١٧

 

شاهد ياکوفلوا٬ يکى از نزديکترين رفقاى بوخارين در سال ١٩١٨ ٬ تقريبا از جريان وقوع حوادث و موارد مورد بحٽ با خبر بود.

بازجويى از ريکف

ريکف در حقيقت برجسته ترين طراح فعاليتهاى عملى سازمان مرکزى دست راستيها٬ بوخارين٬ ريکف و تومسکى٬ بود.

 

او توطئه هاى مخفيانه خود را بر عليه اتحاد جماهير شوروى در سال ١٩٢٨ آغاز و کارکنان ارشد حزبى مانند ياگودا٬ آنتىپوف٬ راسوموف و Rumjantsev را به عضويت سازمان ضد انقلابى در آورده بود٬ اما آنها خود را از هواداران احزاب دست راستى اعلام نکرده بودند.

 

ريکف در دادگاه از ميزان فعاليتهاى خود و دوست صميميش بوخارين در مورد سازماندهى شورشهاى کولاکها در قفقاز و سيبرى٬ جايى که آنها خرابکاران سازمانهاى دست راستى را ارسال نموده بودند٬ پرده برداشت·

 

بوخارين در دادگاه ناگزيز به تاييد صحت اين موارد بود. ريکف و بوخارين اقرار نمودند که از سال ١٩٣٢ کار ضد انقلابيشان تا سطح خيانت به وطن ارتقاء يافته بود.

 

بر اساس اظهارات ريکف " پيش از سال ١٩٣۰فضاى تروريستى" توسعه يافته بود. اما تقريبا در سال ١٩٣٢ بود که "مواضع ما نسبت به ترور بعنوان روشى مبارزاتى براى بدست گيرى قدرت شکل گرفت و بازتابهاى عملى آنها ظاهر شدند"١١٨· و ريکف ادامه ميدهد:

در اتحاد با انقلابيون سوسياليست

ما بلافاصله بعد از اتخاذ اين نقطه نظر٬ گرفتن نتيجه سازمانى را از آن شروع کرديم٬ به عبارت ديگه مجموعه اى از گروههاى تروريستى را بوجود آورديم.

 

من شخصا تعداد زيادى از دستور العملهاى تروريستى را صادر٬ اونارو به سازمانهاى داخلى اعلام و در مورد ترور با اعضاى سازمانهاى ترکهاى ناسيوناليست و بلاروسى صحبت کردم.

 

من بعدها٬ ١٩٣٥ ٬ با تروريستى بنام کوتوف٬ يک عضو برجسته سازمان دست راستيهاى مسکو٬ صحبتى داشتم و در سال ١٩٣٤ به منشى سابق خودم آرتمنکف دستور دادم که مراقب رفت و آمد ماشينهاى دولتى باشه.

 

طى همين دوران بوخارين در مورد مسئله ترور با انقلابى سوسياليست٬ سميونوف٬ ارتباطى بوجود آورد. بوخارين گفت که از طريق سميونوف حمله اى را بر عليه استالين ترتيب داده بود."١١٩

 

دادستان ويشنسکى تاييد قضيه آخرى را از بوخارين تقاضا نمود.

 

" ويشنسکى:- به عبارت ديگه شما در سال ١٩٣٢ براى اتخاذ تصميماتى در مورد حمله به رفقا استالين و کاگانويچ با سميونوف گفتگويى داشتيد؟

 

بوخارين:- اونبار صحبت در مورد حمله به رهبران برجسته در حزب بود.

 

ويشنسکى:- اين صحبت نظرى بود؟

 

بوخارين:- نه٬ سازماندهى گروهها صحبتى نظرى نيست.

 

ويشنسکى:- صحبت بر سر چى بود؟

 

بوخارين: - طرحهاى تروريستى براى سازماندهى و آماده کردن شرايط بخاطر تحقق اين طرحها بر عليه اعضاى دفتر سياسى.

 

ويشنسکى:- آيا اين قضيه دقيقا مربوط به سال ١٩٣٢ ميشه؟

 

بوخارين:- کاملا.

 

ويشنسکى:- به عبارت ديگه شما در سال ١٩٣٢ ٬ بر اساس تصميم مرکز دست راستيها٬ به سميونوف ماموريت داديد که گروههاى تروريستى را سازمان بده. اينطورى بود يا نه؟

 

بوخارين:- همينطوره.

 

ويشنسکى:- چرا شما به او ماموريت داديد که يک گروه تروريستى تشکيل بده؟

 

بوخارين:- براى اينکه دست به عمليات تروريستى بزنيم.

 

ويشنسکى:- بر عليه چه کسى؟

 

ويشنسکى:- بر عليه اعضاى دفتر سياسى.

 

سميونوف:- از جمله بر عليه چه کسى؟

 

بوخارين: از جمله بر عليه استالين."١٢۰

 

ريکف در جريان بازجويى در مورد همکارى با نازيها نيز صحبت کرد.

 

"ريکف:- افرادى که به مبارزه ضد انقلابى خودشون وفادار باقى ميمونن به ابزارى٬ به متحدانى که ما در دوران بعد از سال ١٩٣٣ داشتيم٬ پناه ميبرن.

 

اين به دليل ارتباط مرکز با فاشيستهاى آلمانى گفته شد. در حقيقت قضيه اينطورى پيش ميرفت:

 

ابتکار عمل شخصا توسط تومسکى گرفته ميشد. من و بوخارين بعدها اين قضيه را فهميديم. اما اينها فقط چيزهاى رسمى هستند بدليل اينکه هيچکدوم از ما٬ به اضافه من و بوخارين٬ در مورد درستى عملکرد تومسکى يک لحظه شک نکرديم. اگر اون از ما سوال ميکرد ما اينطور جواب ميداديم: کاملا ضروريه."١٢١

مرکز تماس

اينکه در اين بلوک توطئه گر٬ به اصطلاح مرکز تماس٬ چه جريانات ديگرى عضو بودند٬ سوال بسيار مهم ديگرى بود که دادستان ويشنسکى براى ريکف مطرح نمود.

ويشنسکى ":- شما گفتيد که اين بلوک از دست راستيها تشکيل شده بود. چه جريانات ديگرى به آن تعلق داشتند؟

 

ريکف:- دست راستيها٬ ترتسکيستها و زينويستها."

 

دادستان مايل بود که مسئله مورد تاييد-ه متهم کرستينسکى هم قرار بگيرد.

 

"ويشنسکى:- متهم کرستينسکى٬ آيا ميدونستيد که ترتسکيستها به بلوک ترتسکيستها و دست راستيهايى که اينجا راجع بهش صحبت ميشه تعلق داشتند؟

 

ويشنسکى:- از طريق پياتاکوف٬ که با من در مورد اون در فوريه ١٩٣٥ صحبت کرد٬ به اين قضيه پى بردم. او گفت که سازمانى رو تشکيل دادن که دست راستيها٬ ترتسکيستها و نظاميان را در اون با هم متحد ميکنه٬ سازمانى که هدفش سرنگونى دولت از طريق کودتاى نظاميه.

 

من ميدونستم که اين افراد از رهبران اين مرکز بودند: از راست ريکف٬ بوخارين٬ Rudsutak و ياگودا٬ از نظاميان توکاچفسکى و گامارنيک٬ از ترتسکيستها پياتاکوف.

 

ويشنسکى:- آيا شما خودت عضو اين مرکز بودى؟

 

کرستينسکى:- بعد از تعداد زيادى از بازداشتها در سال١٩٣٧ اين افراد عضو اين مرکز بودن: روسنگولز و من از طرف ترتسکيستها٬ Rudsutak و ياگودا از طرف دست راستيها٬ توکاچفسکى و گامارنيک از طرف نظاميان."١٢٢

در اتحاد با توخاچفسکى

ريکف طى بازجوييهاى بعدى اتحاد با نظاميان را تاييد کرد و همچنين گفت که هدف گروه نظامى  توخاچفسکى"بهره بردارى از جنگ براى سرنگونى دولت بود".

 

مسئله "فراهم کردن امکانات جنگى" براى آلمان و استفاده از شکست براى بدست گرفتن حکومت بود.

 

ريکف همچنين گفت که در مرکز در مورد طرحهايى براى جداشدن از روسيه سفيد٬ براى اينکه تحت قيموميت لهستان قرار بگيره٬ بحث و گفتگو شد. دادستان ويشنسکى  با طرح اين سوال از بوخارين ادامه داد:

 

کدام يک از نظاميان به فراهم کردن امکانات جنگى براى آلمان تمايل داشتند؟

 

بوخارين " توخاچفسکى٬ کورک٬ و اگر اشتباه نکنم٬ حتى ترتسکيستها". کرستينسکى در پاسخ به سوالى از جانب ويشنسکى گفت٬ او از توخاچفسکى شنيده بود که از "ياکير٬ Uborevitsj٬ کورک و Eideman کمک ميگرفت"١٢٣ .

 

در خلال بازجويى ريکف رئيس دادگاه٬ اولريش٬ بمنظور طرح سوالى در مورد وجود محرکان در سازمانهاى کمونيستى رشته سخن را بدست گرفت·

ريکف اينرا که سازمانهاى دست راستى در روسيه سفيد با همکارى با ژنرالهاى ستاد ارتش لهستان محرکانى را به سازمانهاى کمونيستى قاچاق نموده بودند مورد تاييد قرار داد.

 

با بررسى هر چه بيشتر بازجوييها ميتوان تصوير روشنترى از خيانت به ميهن٬ که دست راستيها در حال سازمان دهى آن بودند٬ بدست آورد.

 

توجه داشته باشيد که کليه اين خائنان٬ در آندوران٬ در جامعه اتحاد جماهير شوروى افراد برجسته اى بشمار ميرفتند.

 

آنها حاضر به پذيرش شکست سياسى خود نبودند و در عوض بمنظور مبارزه با سوسياليسم٬ به جبهه ضد انقلابيون پيوستند. ريکف خودش زمانى رئيس شوراى کميسارياى مردمى٬ به عبارت ديگر نخست وزير اتحاد جماهير شوروى٬ بود.

ياگودا و ترور ماکسيم گورکى

در بازجويى از ياگودا٬ رئيس سابق سازمان امنيت٬ جرائم وحشتناکى افشاء شد.

 

ياگودا در سال ١٩٢٨ با سازمان مخفى و دست راستى بوخارين و ريکف همراه شد. او در آنزمان معاون رئيس سازمان امنيت OGPU (بعدها NKVD) بود و به همين دليل براى محافظت از سازمانهاى دست راستى از خطر کشف و بازداشت٬ امکانات خوبى را در اختيار داشت·

 

علاوه بر اين او در پليس امنيتى قادر به واگذار نمودن پستهاى رياست اين ارگان به افراد وابسته به خود٬ از ميان سازمان دست راستى٬ بود.

 

ياگودا  بصورت گسترده اى از اين امکانات بهره بردارى مينمود. رياست ستاد محافظين کرملين با بخشهايى زير دستى آن٬ او را در کودتاى دولتى طراحى شده به فردى کليدى مبدل نموده بود.

     

ياگودا مانند ديگر اعضاى سازمان دست راستى٬ به طراحى توطٸه و انجام خرابکارى٬ جاسوسى و حمله براى سرنگونى حکومت شوروى و بازگرداندن سرمايه دارى اقرار نمود.

 

او به مشارکت در ترور کيروف و در اختيار قرار دادن پولهاى دزيده شده توسط او به ترتسکى نيز اعتراف نمود· امرى که پرونده ياگودا را از ديگران متفاوت ميسازد شيوه حملات و ترورهايى هستند که در خلال رهبرى او به اجرا گذاشته شدند.

 

ياگودا از قدرت خود بهره بردارى مينمود. او از طريق باج گيرى و تهديد٬ تعدادى پزشک و اشخاص ديگر را بمنظور ترور ماکسيم گورکى٬ پسر او ماکسيم پشکوف٬ عضو دفتر سياسى Kujbysjev و رئيس خودش٬ رئيس سازمان جاسوسى٬ Mensjinskij٬ ناگزير به انجام اعمال تبهکارانه نموده بود.

 

پزشکانى که اين ترورها را انجام دادند: دکتر خانگى گورکى٬ لوين٬ مشاور دارويى لوين٬ پلتنف٬ پزشک خانگى Mensjinskij٬ کاساکف٬ و يکى از همکاران ديگر لوين٬ وينوگرادوف٬ که در همان آغاز جريان بصورتى طبيعى درگذشت٬ افراد ديگرى که در اين جنايات مشارکت داشتند: منشى ياگودا بولانف٬ منشى گورکى Krjutjkov ٬ و منشى Krjutjkov٬ ماکسيموف·

ترتسکى در مقابل گورکى

تهديدات در اصل از جانب ترتسکى ميامد. گورکى از ترتسکى که او را بعنوان يک ماجراجوى سياسى طبقه بندى نموده بود بشدت فاصله گرفت.

 

ترتسکى در مبارزه خود بر عليه اتحاد جماهير شوروى براى جلب همدردى گورکى امکانى نداشت. گورکى از ساختمان سوسياليسم بشدت حمايت مينمود و ارتباط بسيار دوستانه اى با استالين داشت.

 

هيچکس قادر به ايجاد خدشه اى ميان روابط آنها نشده بود اگر چه تعداد بسيارى از خائنان در جهت جلب نظر گورکى با او تماس و تلاش نموده بودند· اين کار را زينويف و کامنيف و حتى تومسکى نيز انجام داده بودند.

 

گورکى تهديدى بود بر عليه ضد انقلابيون. او با روشنفکران اروپايى تماس بسيار نزديکى داشت و در صورت وقوع کودتايى دولتى٬ با بهره بردارى از نفوذ خود قادر به محکوم نمودن ضد انقلابيون بود· به همين دليل دست راستيها و مرکز ترتسکيستها کمر به قتل او بستند. اين را ترتسکى مطالبه نموده بود.

 

منشى گورکى٬ Krjutjkov٬ در دادگاه گفت که ياگودا٬ بمنظور در هم شکستن گورکى و مبدل نمودن او به "فردى بى ضرر"٬ ماموريت ترور پسر او ماکسيم پشکوف را به او محول نموده بود.

 

ياگودا٬ Krjutjkov را با اين وعده که او وارث گورکى ميشد فريب داده بود.

 

اين اولين قدم بود. Krjutjkov ٬ پشکوف را با نوشيدن دائم شرابى که از ياگودا گرفته بود اغوا نمود. يک موجود زنده تضعيف شده بتدريج تسليم بيمارى شد.

 

اين امر اين امکان را براى پزشکان٬ لوين و وينوگرادوف فراهم آورد که پشکوف را معاينه و داروهايى را تجويز نمايند که بيمارى او را تشديد مينمود٬ داروهايى که در پايان موجبات مرگ او را در مى سال ١٩٣٤ فراهم آورد.

 

تحمل اين مصيبت براى گورکى بسيار دشوار بود اما فعالانه به حمايت خود از انقلاب و سوسياليسم ادامه داد. ماموريت بعدى Krjutjkov ايجاد اختلال در سلامت گورکى بود٬ به شکلى که پزشکان دليلى را جهت تجويز دارو براى او بدست بياورند. ماکسيم گورکى از کودکى به بيمارى سل مزمن مبتلا بود.

 

دستور العمل بعدى ياگودا به Krjutjkov اين بود که گورکى را به سرما خوردگى مبتلا نمايد. پس از چندين بار تلاش ناموفق امکانى جهت بيمار نمودن او فراهم آمد.

 

به دستور ياگودا٬ Krjutjkov گورکى را به نيمه کاره گذاردن تعطيلاتش و بازگشت به مسکويى بارانى و سرد٬ جايى که بيوه پشکوف با دختر پسرش زندگى ميکردند٬ ترعيب نمود· نوه گورکى بسختى سرما خورده بود و گورکى که بشدت به نوه خود عشق ميورزيد بسرعت به بيمارى او مبتلا شد.

 

گورکى در ٣١ مى ١٩٣٦ بسترى شد. پزشکان لوين و پلتنف٬ سرانجام فرصتى را که در انتظارش بودند بدست آوردند. درمانى غلط بيمارى گورکى را به ذات الريه شديدى مبدل نمود.

 

پزشکان در دادگاه در مورد درمانى که به گورکى ارائه نموده بودند با چهره اى حاکى از تاسف شهادت دادند. درمانى که هدفش ترور او بود. گورکى در ١٨ ژوئن ١٩٣٦ چشم از جهان فرو بست.

قتلهاى بيشتر

ماکسيم گورکى و پسر او ماکسيم پشکوف تنها قربانيان توطئه هاى يوگادا٬ بوخارين و ريکف٬ انجام شده با کمک پزشکان٬ نبودند.

 

Kujbysjev  عضو دفتر سياسى و Mensjinskij  رئيس سازمان جاسوسى نيز از ديگر قربانيان اين توطئه ها بودند. هدف مرکز دست راستيها اين بود که توسط ياگودا تعداد بسيارى از افراد برجسته کميته مرکزى را از ميان برداشته و از طريق کمبود کادرها هرج و مرج ايجاد نمايند.

 

مرگ Mensjinskij راه را براى ياگودا٬ که براى غصب رياست سازمان جاسوسى در نوبت بعدى ايستاده بود٬ سر انجام رخ داد٬ هموار مينمود·

 

Mensjinskij  که از بيمارى قلبى شديدى رنج ميبرد از دارويى جانسپرد که تاثير نامطلوبى بر روى فعاليت قلب داشت. او يک روز قبل از مرگ پسر گورکى پشکوف در تاريخ ١۰ مى ١٩٣٤ در گذشت. ترور عضو دفتر سياسى Kujbysjev توسط پزشکان٬ لوين و پلتنف٬ بعلاوه منشى Kujbysjev٬ ماکسيموف٬ سازماندهى شده بود.

 

به بيمارى قلبى Kujbysjev عمدا بى توجهى شد. پزشکان به او داروهاى نامناسبى دادند.

 

ماکسيموف ماموريت داشت که "در صورت وقوع يک بيمارى جدى يا حمله اى در فراخواندن پزشکان شتابى به خرج ندهد٬ و در صورت لزوم٬ فقط آن پزشکانى را فراخواند که او را درمان ميکنند"١٢٤ ٬ پزشکان لوين و پلتنف.

 

در يک روز معمولى کارى به Kujbysjev زمانيکه در دفتر خود کار ميکرد احساس بدى دست داد. رنگ او بشدت پريده بود. ماکسيموف فهميد که لحظه مورد انتظار فرا رسيده بود. او از فراخواندن پزشک امتناع ورزيد و Kujbysjev خود به تنهايى همه راه را تا خانه اش طى کرد و از سه پله مقابل خود بالا رفت٬ اما مدت کوتاهى پس از ورود به خانه اش بر اثر حمله قلبى در گذشت.

 

Kujbysjev عضو دفتر سياسى از جمله مهمترين طراحان برنامه پنج ساله اول و دوم بود.

او همراه با مولوتف يکى از سخنرانان هفدهمين کنفرانس حزب کمونيست اتحاد جماهير شوروى در سال ١٩٣٢ ٬  که برنامه پنج سال اول را جمعبندى و در مورد برنامه دوم پيشنهاد مطرح نمود٬ بود.

دادگاه خيانت بوخارين – ريکف٬ يک جمعبندى

کليه متهمان در دادگاههاى خيانت بوخارين – ريکف به جرائمشان اقرار نمودند و گفتند که چگونه در مورد همه چيز توافق و آنها را به اجرا گذاشته بودند.

 

اين هزاران و باز هم هزاران سند بدست آمده از دادگاههايى هستند که بر اساس آنها ٢١ متهم از آزادى کامل برخوردار بودند تا از خويش دفاع و حتى منکر گناهان خود بشوند·

همزمان با آشکار شدن هر چه بيشتر اطلاعات جديد از روند حوادث٬ گاهى رخ ميداد که برخى از متهمان٬ که تصور مينمودند توسط شخصيتهاى اصلى فريب خورده بودند٬ از جاى خود برخاسته و آنرا اعلام مينمودند.

 

سخنرانى دفاعى بوخارين در پايان دادگاه توسط Sjarangovitj ٬ هنگاميکه منکر اين امر شد که او "همانند ريکف يکى از سازمان دهندگان اصلى جاسوسى بود٬ با اين کلمات قطع شد: "براى يک بار هم که شده در تو زندگيت دورغ نگو! شما دارى اينجا٬ در دادگاه٬ دروغ ميگى"١٢٥

 

 

 

مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

 

حزب کارگران انگليس موافق با کودتاى دولتى

توجه داشته باشيد که زلنسکى رياست  Centrosojus را بعهده داشت و وظيفه اش فراهم نمودن غذا و کالاهاى ضرورى براى مردم بود.

 

او در دادگاه همچنين در مورد سازماندهى "هرج و مرج در گردش کالاها و تحويل کالاهاى غير واقعى و يا نامناسب" سخن گفت. کالاهاى تابستانى در زمستان و کالاهاى زمستانى در تابستان تحويل ميشدن"١۰٣ .

 

براى مثال چکمه ها در تابستان و کفشهاى تابستانى در زمستان. در ضمن دامنه فعاليتهاى ضد انقلابى زلنسکى گسترده بود٬ از اختلاس پول از سازمان بزرگ Centrosojus تا استفاده از بخشهاى سازمان در سراسر کشور بعنوان مرکزى براى سازماندهى ضد انقلابيون.

 

او همچنين از مقام خود بعنوان رئيس Centrosojus بمنظور برقرارى تماس با حزب کارگر انگليس و طرح سوالات خود براى دريافت کمک٬ در صورت وقوع کودتايى در اتحاد جماهير شوروى٬ بهره بردارى مينمود.

 

از جانب اين حزب پيغام داده شد که از يک کودتاى ضد انقلابى استقبال خواهد شد و از جانب تعاونيهاى انگيسى به آنها پرداخت کمک مالى پيشنهاد شد.

ايوانف٬ دبير دوم حزب در قفقاز شمالى١۰٤

توضيحات چرنوف و زلنسکى در دادگاه جرائم دهشتناکى بود بر عليه توده هاى زحمتکش. با اينحال اينها فقط تعداد اندکى از آن جرائمى هستند که توسط سازمان تحت رهبرى بوخارين و ريکف رهبرى شدند.

 

متهم ديگرى در دادگاه٬ ايوانف٬ دبير دوم حزب در قفقاز شمالى٬ در مورد ماموريتى که از جانب بوخارين به او داده شده بود گفت "اينکه در صورت يک حمله٬ با کمک سازمان دست راستى شرايط لازم را براى شکست اتحاد جماهير شوروى آماده کنم" و در اين رابطه "از دادن هيچ گونه کمکى به (لوبف)٬ نماينده اى که براى رفع نيازهاى خدمات سازمان جاسوسى انگلستان منصوب ميشد دريغ نکنم".

 

ايوانف به فرامين ديکته شده بوخارين عمل نمود و کشف کرد که "دستورات اراٸه شده از جانب سازمان جاسوسى انگليس به او٬ مطابق با فرامينى بودند که از جانب سازمان دست راستيها به او ابلاغ شده بودند·"١۰٥ .

 

به گفته ايوانف بوخارين در مورد منافع انگليس در قفقاز شمالى گفته بود "اينکه ميان اين کشور و مرکز دست راستيها توافقنامه ايى در مورد کمک به دست راستيها پس از سقوط اتحاد جماهير شوروى و بدست گرفتن حکومت بدست سرمايه داران در اتحاد جماهير شوروى منعقد شده بود·"

 

در اين توافقنامه آنها "خود را بر روى تضيمن منافع صنايع چوب انگليس در کارخانجات قفقاز شمالى متمرکز کرده بودن".

 

بر اساس اظهارات ايوانف بوخارين گفت که "کارنجات بايد به انگليسيها به عنوان امتياز واگذار بشن٬ در حاليکه کارخانجات چوب برى جديد٬ که تحت رهبرى اتحاد جماهير شوروى بودن٬ بايد براى پرداخت بدهيهاى تزار واگذار ميشدن".

 

و در ادامه اينکه بوخارين از سال ١٩٣٤ "پيشنهاد کرده بود که ما از حالا چيزى بايد پرداخت کنيم. او گفت که ما بايد به طبقه سرمايه دار انگليس از پيش پرداخت کنيم براى اينکه حمايت و اعتماد اونارو از دست نديم".

در تطابق با دستورات بوخارين "لوبوف و روزنگولز اين اقدامات را دنبال کردند: بهترين چوبها با قيمتى کمتر از قيمت واقعى قيمت بازار فروخته شدند٬ و به اين ترتيب چندين  ميليون روبل به اتحاد جماهير شوروى خسارت وارد آمد"١۰٦.

ترور در قفقاز شمالى

ايوانف در دادگاه گفت که بوخارين ماموريت سازماندهى گروهى تروريستى را در قفقاز شمالى به واگذار نموده بود

 

بوخارين پس از ترور کيروف به ايوانف گفته بود که "ترورهاى جداگانه نتيجه اى نداره٬ ما بايد ترورهاى دسته جمعى را آماده کنيم٬ و فقط اون موقع است که به نتيجه اى دست پيدا ميکنيم. موضع او نابود کردن رهبران حزب بود".

 

اگر اين استراتژى٬ پيش از جنگ پيش رو٬ بر عليه اتحاد جماهير شوروى موفق نشود "ما ميايم که اين کار را طى جنگ انجام بديم٬ امرى که گيجى بوجود مياره٬ نيروهاى نظامى کشور را ضيعف ميکنه و بطور کامل موجب شکست اتحاد جماهير شوروى ميشه".

 

گروه ترور در آرخانگلسک فعاليت ميکرد "براى اينکه در صورت تجاوز ارتباط ميان آرخانگلسک و خطوط مرکزى ارتباطى در کشور را قطع و اينطورى اشغال مناطق جنگلى و مهمترين بنادر را توسط  انگليسيها آسان کنه"١۰٧ .

 

گروه ايوانف خرابکاريهايى را نيز در کارخانجات چوب برى٬ در قفقاز شمالى٬ سازمان دهى نموده بود "براى اينکه تجهيزات جديد در کارخانجات چوب برى را نابود کنيم٬ اينکه اونارو کثيف و خراب کنيم طورى که مقدار چوبهاى شناور تو کشور کاهش پيدا کنه.

 

علاوه بر اين گروه خود را بر روى اينکه "ساختمانهاى نوسازى شده را٬ بخصوص در cellulosa و صنايع کاغذ سازى نابود کنن٬ براى اينکه کشور را تو مرز قحطى کاغذ قرار بدن و اينطورى ضربه اى به انقلاب فرهنگى بزنن٬ اينکه امکان تهيه کتابو براى کشور غير ممکن کنن و در نتيجه ميان بخش بزرگى از مردم عدم رضايت بوجود بيارن"١۰٨ متمرکز نموده بودند.

   

اما در ايوانف٬ بخاطر امکان پيروزى در اين مبارزه٬ بتدريج آثار دودلى ظاهر شد امرى که او به بوخارين اعلام نمود.

 

 "من درسال ١٩٣٦ به بوخارين هشدار دادم که سازمانمون متلاشى و اينکه اعضاى ما توسط توده ها افشاء شدن٬ و من وقتى در مورد اين موضوع در سراسر کشور تحقيق کردم معلوم شد که بطور نااميدانه اى محکوم به ورشکستگى بوديم. ------- ١٩٣٧ تمام سازمان در اضطراب بسر ميبرد. در حقيقت به راحتى ميشه گفت که عمليات دست راستيها در اساس در حال افشاء شدن بود"١۰٩ .

بوخارين در مورد بازجويى ايوانف

اعترافات ايوانف به گناهان خود همزمان اتهامات بسيار جدى بودند بر عليه بوخارين که در چند قدمى او در سالن دادگاه بر روى صندلى نشسته بود.

 

دادستان ويشنسکى طى بازجويى از ايوانف از فرصت استفاده و در مورد تاييد يا انکار اطلاعات داده شده از جانب ايوانف از بوخارين سوال کرد·

" ويشنسکى:- متهم ايوانف ميگه که شما به او سازماندهى يک گروه دست راستى را در قفقاز شمالى با وظايف مشخص پيشنهاد دادى.

 

بوخارين:- من تاييد ميکنم که به او دستوراتى در مورد ساختن اين سازمان دادم.

ويشنسکى:-  آيا شما آن بار به ايوانف گفتيد که در همان زمان يک مرکز دست راستى فعال ديگه اى هم وجود داشت؟

 

بوخارين:- بله٬ گفتم.

 

ويشنسکى:- با چه ترکيبى؟

 

بوخارين:- متشکل از سه نفر٬ تومسکى٬ ريکف و من٬ بوخارين.

 

ويشنسکى:- آيا شما گفتى که اين مرکز زمينه هاى سرنگونى اتحاد جماهير شوروى آماده ميکرد؟"

 

بوخارين:- گفتم٬ اما اين به او زمان مربوط ميشد.

 

ويشنسکى:- کدام؟

 

بوخارين:- تصور ميکنم که تقريبا ١٩٣٢-١٩٣٣ بود

 

ويشنسکى:- به عبارت ديگه بعدها٬ اما شما وجود همچين گفتگويى را با ايوانف تاييد ميکنى؟

 

بوخارين:- تاييد ميکنم. من نه اون روز و نه اون ماه٬ هيچکدام را يادم نمياد٬ اما روز آشنايى عمومى با مرکز دست راستيها بود"--------

 

ويشنسکى:- آيا شما سوال در مورد گروههاى شورشى را چه زمانى مطرح کرديد؟

 

بوخارين:- گذار به اقدامات خشونتبار تقريبا در سال ١٩٣٢ انجام شد" -----

 

ويشنسکى:- ايوانف مدعيه که از شما در مورد وجود بلوکى ميان ترتسکيستها٬ گروههاى دست راستى و گروههاى ناسيوناليستى اطلاعاتى کسب کرده بود. اينو تاييد ميکنيد؟

 

بوخارين:- بله٬ تاييد ميکنم.

 

ويشنسکى:- آيا شما از ايوانف و مذاکرات ديگران با کشورهاى سرمايه دارى خبر داشتيد؟

 

بوخارين:- بله٬ اما خيلى طول کشيد. من در جريان آشنايى با سياست خارجى مرکز دست راستيها ايوانف را عضو اين سازمان کردم و به او گفتم که از شرايط جنگى ميشه در مبارزه بر عليه اتحاد  جماهير شوروى و تعداد زيادى از چيزهاى ديگه استفاده کرد.

 

در يک کلام٬ من بعنوان يکى از رهبران مرکز دست راستى وظيفه داشتم که مواضع خودمونو به يکى از رهبران مراکز دست راستى اطلاع بدم. اين موضع چى بود؟ مختصرا٬ اينکه در مبارزه بر عليه حکومت اتحاد جماهير شوروى امکان استفاده از شرايط جنگى وجود داره٬ و اينکه به کشورهاى سرمايه دارى امتيازاتى بديم براى اينکه يا اونارو بيطرف کنيم يا اينکه کمک گرفتن از اونارو امکان پذير کنيم.

 

ويشنسکى:- به عبارت ديگه٬ آشنايى به منظور کمک به چندتا کشور خارجى؟؟؟

 

بوخارين:- بله٬ ميشه اينطورى گفت.

 

ويشنسکى:- به عبارت ديگه٬ آشنايى به منظور شکست اتحاد جماهير شوروى؟

 

بوخارين"- من بطور کلى و خلاصه جواب ميدم : بله."١١۰

بازجويى از بوخارين

اکنون به ما اجازه بدهيد که به سراغ بازجويى سه متهم اصلى: بوخارين٬ ريکف و ياگودا برويم.

 

ما با بوخارين٬ رهبر ايدئولوژيک و واقعى مرکز دست راستى که همراه با ريکف در مورد عمليات سازمان تصميم ميگرفت٬ آغاز ميکنيم. جاعلان مشکوک تاريخ گاهى ادعا ميکنند که دادستان ويشنسکى در گفتگوى خود با بوخارين بازنده بود· اينکه بوخارين بصورتى شگفت انگيز از دادگاه جهت ترويج مواضع سياسى خود بهره بردارى نمود.

 

به دام انداختن خواننده گان به دليل عدم آشنايى آنها با بازجوييهاى دادگاهها آسان است· با مدارکى حاضر و آماده٬ خودتان قضاوت کنيد. اجازه بدهيد که از پروتکل دادگاهها نقل قول کنيم.

 

"ويشنسکى: بصورتى خلاصه بگو که دقيقا به چه جرمى اعتراف ميکنيد؟

 

بوخارىن:- اولا عضويت در بلوک ترتسکيستها و ضد انقلابيون دست راستى.

 

ويشنسکى:- اين سازمان ضد انفلابى چه مقاصدى را دنبال ميکرد؟

 

بوخارين:- اگر چه هيچوقت صاف و پوست کنده گفته نشد و اين سازمان ضد انقلابى به اندازه کافى آگاه نبود٬ اما هدف اصلى اين سازمان ضد انقلابى در اساس اين بود که روابط سرمايه دارى رو به اتحاد جماهير شوروى برگردونه.

 

ويشنسکى:- اينکه اتحاد جماهير شوروى را سرنگون کنيد؟

 

بوخارين:- اينکه حکومت اتحاد جماهير شوروى را سرنگون کنيم٬ اين وسيله اى بود براى واقعيت بخشيدن به هدفمون.

 

ويشنسکى:- بنابراين سرنگونى خشونت آميز اين حکومت؟ با کمک کى؟

 

بوخارين:- از طريق استفاده از دشواريهايى که اتحاد جماهير شوروى در اين راه با اونا برخورد ميکرد٬ بخصوص استفاده از جنگى که احتمالا در دستور کار قرار خواهد گرفت.

 

ويشنسکى:- با کمک کى؟

 

بوخارين: با کمک دولتهاى خارجى.

 

ويشنسکى:- با چه شرايطى؟

 

بوخارين:- بصورتى مشخص ٬ مجموعه اى از امتيازات. امتيازات عرضى.

 

ويشنسکى:-  به عبارت ديگه؟

 

بوخارين:- اگر بخوام دقيق بگم – تکه پاره کردن اتحاد جماهير شوروى.

 

ويشنسکى:- براى مثال متلاشى کردن اتحاد جماهير شوروى.

 

بوخارين:- اوکراين٬ مناطق ساحلى در خاور دور٬ روسيه سفيد.

 

ويشنسکى:- به چه کسانى؟

 

بوخارين:- به آلمان٬ ژاپن٬ بخشا انگليس"١١١ .

 

بوخارين در خلال بازجوييهاى دادگاه گفت٬ که او در تابستان ١٩٣٤ از رادک اطلاعاتى را "در مورد دريافت پيغامى از ترتسکى بدست آورده بود٬ اينکه ترتسکى با آلمانيها در حال مذاکره بود٬ اينکه ترتسکى در همان زمان به آلمانيها وعده مجموعه اى از امتيازات منطقه اى٬ از جمله اوکراين٬ را اراٸه داده بود"١١٢.

ترور کيروف

دادستان ويشنسکى در ادامه بازجوييهاى عمومى در دادگاه در مورد حمله به رفقاى برجسته حزبى سوالى را مطرح نمود.

 

ويشنسکى:- آيا مواضع بلوک سازماندهى حملات و ترور رهبران حزب و حکومت اتحاد جماهير شوروى بود؟

 

بوخارين:- بله بود و من تصور ميکنم که ما براى يک تاريخ گذارى مناسب بايد تقريبا تا پاييز سال ١٩٣٢ به عقب برگرديم.

 

ويشنسکى:- آيا ترور سرگئى کيروف با شناخت و دستور بلوک انجام شد؟

 

بوخارين:- من از اين خبرى ندارم.

 

ويشنسکى:- متهم ريکف٬ شما از ترور کيروف چى ميدونى؟

 

ريکف:- من از شرکت دست راستيها يا فالانژ دست راستيهاى بلوک در اين ترور چيزى نميدونم.

 

ويشنسکى:- آيا با Jenukidse ارتباط داشتيد؟

 

ريکف:- خيلى کم.

 

ويشنسکى:- آيا او از اعضاى بلوک دست راستيها و ترتسکيستها بود؟

 

ريکف:- او بود٬ بعد از سال ١٩٣٣.

 

ويشنسکى:- متهم ياگودا٬ آيا  Jenukidse فالانژ دست راستى بلوک را نمايندگى ميکرد؟ آيا او در سازماندهى ترور کيروف شرکت داشت؟

 

ياگودا:- هر دو٬ ريکف و بوخارين دروغ ميگن. ريکف و Jenukidse در جلسات با مرکز شرکت داشتند٬ اونا اونجا راجع به ترور کيروف تصميم گرفتند.

 

ويشنسکى:- آيا ريکف و بوخارين ارتباط بخصوصى با اين ترور داشتند؟

 

ياگودا:- مستقيم.

 

ويشنسکى:- آيا شما بعنوان يکى از اعضاى بلوک دست راستيها و ترتسکيستها با اين ترور ارتباطى داشتى؟

 

ياگودا:- بله

 

ويشنسکى:- آيا بوخارين و ريکف٬ زماينکه ميگن از اين جريان هيچى نميدونستند٬ حقيقت را ميگن.

 

ياگودا:- اين امکان نداره بدليل اينکه Jenukidse به من پيغام داد که اونا – به عبارت ديگه بلوک دست راستيها و ترتسکيستها٬ در يک جلسه مشترک تصميم گرفته بودند که حمله اى را بر عليه کيروف ترتيب بدن"١١٣ .

ضد انقلابيون بد خلق

پرده بردارى ياگودا از دخالت بوخارين و ريکف در ترور کيروف در دسامبر ١٩٣٤ با سکوت کامل آندو روبرو شد.

 

آنها ميدانستند که رئيس سابق سازمان جاسوسى٬ ياگودا٬ از جزئيات ترور کيروف با خبر بود و به ادامه گفتگو در موردى که نتيجه اش تنها به روشن شدن هر چه بيشتر دخالت آنها در اين ترور ميانجاميد تمايلى نداشتند.

 

ويشنسکى پس از آن به سراغ مسئله تازه اى رفت٬ اين که چرا بلوک دست راستيها و ترتسکيستها اين مبارزه تبهکارانه را بر عليه اتحاد جماهير شوروى به اجرا گذاشتند·

 

"بوخارين:- من متهم هستم و بايد مسئوليت اين کار را بعنوان جنايتکارى که در برابر دادگاه يک کشور کارگرى ايستاده بپذيرم. ما ضد انقلابيون بد خلقى شديم٬ خائنينى بر عليه کشور سوسياليستى٬ ما جاسوس شديم٬ تروريستها و بازگردانندگان سرمايه دارى. ما يک گروه شورشى شديم٬ گروههاى سازماندهى شده تروريستى که به خرابکارى روى آورديم و ميخواستيم حکومت کارگرى اتحاد جماهير شوروى را سرنگون کنيم.

 

ويشنسکى:- مبارزه ضد انقلابى شما بر ضد اتحاد جماهير شوروى به چه ترتيبى شکل گرفت؟

 

بوخارين:- اگر من برنامه خودمو بصورتى عملى فرموله کنم٬ خوب از نظر اقتصادى سرمايه دارى دولتى معنى ميده٬ کاهش استفاده از تعاونيها٬ امتيازات به خارجيها٬ کنار گذاشتن مونوپل دولتى در معاملات خارجى· و کشور به اين ترتيب سرمايه دارى ميشه.

 

ويشنسکى:- کار شما روى چه چيزى متمرکز شده بود؟ پيش بينى هاى عمومى شما چى بود؟

 

بوخارين:- پيش بينيهاى ما اين بود که بتونيم سيستم کاپيتاليستى رو بسرعت به کشور برگرودونيم.

 

ويشنسکى:- اما در حقيقت چه اتفاقى افتاد؟

 

بوخارين:- در حقيقت به يک پيروزى مطلق براى سوسياليسم و يک شکست کامل براى پيش بينى ما مبدل شد."١١٤

توطئه بر عليه لنين٬ استالين و سوردلوف در سال ١٩١٨

در خلال بازجويى از بوخارين اتهامات جديدى بر عليه او مطرح شد. اتهاماتى که دادستان ويشنسکى در مورد آن گفت "اين متهمان بايد محاکمه بشوند٬ اگر چه نه در دادگاه عالى که بايد در چهارچوب محدوديت جرم و جنايت عمل نمايد٬ بلکه در مقابل دادگاه تاريخ که براى جرائم نه محدويت زمانى قاٸل است و نه گذشتى".

 

موضوع به حوادث سال ١٩١٨ بازميگشت٬ حول موافقتنامه صلح با آلمان٬ در برست٬ در جريان پايانى جنگ اول جهانى.

 

دادستان ويشنسکى مسئله را در جريان بازجويى مطرح نمود و از بوخارين سوال  کرد که آيا او از هواداران کسانى بود که ميگفتند لنين بايد بازداشت ميشد.

 

بوخارين پس از کمى دودلى پاسخ داد که "اولين بار تصميم گرفته شد که لنين را براى ۲۴بازداشت کنند". ويشنسکى به بازجويى ادامه داد:

 

ويشنسکى:- و شما در سال ١٩١٨ تصميم گرفتيد که رفيق استالين را دستگير کنيد؟

 

بوخارين:- طرحى براى دستگيرى لنين٬ استالين و  سوردلوف وجود داشت.

 

ويشنسکى:- و اينکه رفقا لنين٬ استالين و سوردلوف را به قتل برسانيد؟

 

بوخارين:- تحت هيچ شرايطى."١١٥

 

در اين لحظه دادستان ويشنسکى درخواست فراخواندن شاهدان زير را به دادگاه اراٸه نمود: ياکوفلوا٬ اوسينسکى و مانتسف٬ سه تن از اعضاى فعال سابق در فراکسيون آنزمانه بوخارين (١٩١٨)٬ موسوم به کمونيستهاى دست چپى بعلاوه کارلين و کامکوف٬ دو عضو سابق کمتيه مرکزى انقلابيون سوسياليست – "دست چپى"·

 

بر اساس دادستان ويشنسکى در سال ١٩١٨ بمنظور ايجاد مانعى بر سر راه صلح در برست توطئه اى توسط بوخارين "کمونيستهاى دست چپى"٬ انقلابيون سوسياليست – دست چپى" و گروه ترتسکى سازمان دهى شده بود.

 

ترتسکى٬ مسئول مذاکرات با آلمانيها٬ از امضاى تواففقنامه صلح امتناع و تٸورى "نه جنگ نه صلح٬ جنگ الهى بر عليه سرمايه دارى در سراسر جهان" را اعلام نموده بود.

 

همه اينها در خلال دوران دراز مدت و وحشتناک - ه بعد از جنگ جهانى اول رخ داده بود٬ هنگاميکه ادامه جنگ امکانى براى موفقيت نداشت و بخصوص اينکه ارتش تزار متلاشى و ارتش سرخى وجود نداشت.

 

 

 

مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

 

دادگاه خيانت بوخارين-ريکف ٢-١٣ مارس ١٩٣٨

در نشريات ٢٧ فوريه ١٩٣٨ محاکمه ٢١ تن از افراد برجسته در دادگاه بخاطر خيانت به وطن رسما اعلام شد·

 

در ميان آنها ٩ تن از اعضاى قديمى کمتيه مرکزى و ديگر کارکنان ارشد (بوخارين٬ ريکف٬ ياگودا٬ کرستينسکى٬ راکوفسکى٬ روزنگولز٬ ايوانف٬ چرنف٬ گرينکو٬ سلينسکى٬ بسانف٬ ايکراموف٬ Chodsjajev٬ Sjarangovitsj٬ سوباروف٬ بولانف٬ لوين٬ پلتنف٬ کاساکف٬ ماکسيموف – Dikovskij٬ Krjutsjkov)٨٧ وجود داشتند.

 

آنها به تشکيل گروهى تحت نام "بلوک ترستکيستها و دست راستيها"٬ با هدف سرنگون نمودن دولت اتحاد جماهير شوروى و بازگرداندن سرمايه دارى به کشور٬ متهم شده بودند·

 

فعاليتهاى اين گروه شامل خرابکارى٬ ترور٬ همکارى با آلمان نازى٬ ژاپن و انگليس٬ حمله به اعضاى کمتيه مرکزى حزب کمونيست و دولت٬ مشارکت در ترور کيروف و قتل ماکسيم کورگى٬ پسر او ماکسيم پسيکوف٬ رئيس اداره جاسوسى منزينسکى و عضو دفتر سياسى  Kujbysjev ميشد.

به جرائم خود اعتراف نمودند

متهمان در ضمن سالها از توطئه اى که طى دادگاههاى زينويف – کامنف و پياتاکوف – رادک افشاء شده بود اطلاع و با اين گروهها بصورتى بسيار صميمانه همکارى و علاوه بر اين بخشى از توطئه نظاميان و کودتاى دولتى در مى ١٩٣٧ بودند.

 

اعضاى سابق کميته مرکزى بوخارين٬ ريکف٬ و ياگودا رئيس سابق سازمان جاسوسى٬ افرادى با نفوذ در امر سياست و با قدرت در جامعه٬ اصليترين متهمان بشمار ميرفتند·

 

اما شمارى از متهمان ديگر٬ کارکنان بلند پايه اى بودند که بر روى ساختمان سوسياليسم در اتحاد جماهير شوروى نفوذ فراوانى داشتند. در مورد اين دادگاهها تعداد بسيارى کتاب و مقالات منتشر شده اند٬ متونى که تقريبا جملگى اتهامات وارده بر بوخارين و شرکاى او را انکار مينمايند٬ اگر چه کليه متهمان به جرائمى که به آن متهم شده اند اقرار نموده اند و اينکه به نظر عموم سياستمداران حاضر در دادگاه متهمان گناهکار بودند·

 

 براى مثال از جانب سفير آنزمان آمريکا جوزف ديويس٬ حاضر در دادگاه در کليه روزهاى برگزارى آن٬ در مورد واقعى و بيطرف بودن دادگاه مدارکى ارائه شده است. ما در آينده به اين موضوع بازخواهيم گشت.  

هشيارى در برابر فاشيسم

دادگاه بوخارين – ريکف عمومى بود و توسط گروه سياستمداران و رسانه هاى خبرى جهانى فعالانه دنبال ميشد.

 

به روال معمول –ه دادگاههاى اتحاد جماهير شوروى٬ کليه متهمان در طى تمام ساعات برگزارى دادگاه با صندليهايى در کنار هم در دادگاه حضور داشتند. آنها در طول همه ساعات برگزارى دادگاه براى بيان نظرات خود از آزادى کامل برخوردار بودند٬ نظرات خود را در مورد گفته هاى ديگران ابراز و در صورت لزوم از متهمان ديگر سوال ميکردند.

 

در حال حاضر٬ بيش از هر زمان ديگرى٬ شناخت از دادگاه٬ اتهامات دادستان و پاسخهاى متهمان بعلاوه امکان دفاع و داشتن آزادى در بيان نظرات خود از اهميت خاصى برخوردار هستند·

 

پى بردن به حقايق بهترين راه مبارزه با لجن پراکنيهاى دست راستيها بر عليه اتحاد جماهير شوروى و سوسياليسم است. در ادامه اين ماجرا مطالبى را اراٸه خواهيم داد که به اسناد دادگاه عمومى باز ميگردند· اين اسناد در کتابى به زبان فرانسوى٬ انگليسى و آلمانى در اتحاد جماهير شوروى بسال ١٩٣٨ و به سوئدى توسط موسسه انتشاراتى "فرهنگ کارگر" تحت نام "هشيارى در برابر فاشيسم" منتشر شده است·

 

بدليل کمبود فضا اين مرور محدود ميشود اگر چه با اينحال روايتها طولانى با نقل قولهاى بسيارى همراه است. ما خواندن اين کتاب٬ هشيارى در برابر فاشيسم٬ را به آنهايى که امکان دسترسى به آنرا دارد شديدا توصيه مينماييم.

 

ما ابتدا با طرح بخشى از بازجوييها٬ که سه تن از متهمان٬ چرنوف٬ زلينسکى٬ و ايوانف٬ را بعنوان مثالى در مورد فعاليتهاى عمومى دست راستيها در بر ميگيرد٬ آغاز و پس از آن به سراغ دادگاه رهبر دست راستيها بوخارين٬ ريکف و يوگادا ميرويم.

تحقيقات برابر با صفر

يک چنين اقدامى٬ معرفى دادگاه بوخارين - ريکف (و پياتاکوف – رادک) با حقايق موجود٬ بندرت انجام شده است.

در کتابها و مقالات تازه نوشته شده در رسانه هاى خبرى امپرياليستى نظرات در مورد اين دادگاهها بارها و بارها منتشر شده اند. اما اغلب آنها ياداشت برداريهاى ساده هستند از کتابهاى متلعق به پليسها (مانند کانکوست) فاشيستها تا ترتسکيستها.

 

تحقيقات در مورد اين دادگاهها در مجموع برابر است با صفر.

 

اين را من تجربه کردم زمانيکه ميخواستم نسخه انگليسى پروتکل مربوط به دادگاه  پياتاکوف – رادک و بوخارين- ريکف را از کتابخانه دانشگاه اوپسالا در نوامبر سال ١٩٩٩ قرض بگيرم. نشان داده شد که پروتکل دادگاه از مى سال ١٩٦٧ قرض داده شده و در نزد همان فرد تا زمانيکه فرد ديگرى آنرا تقاضا کند باقى مانده بود·  

 

من شخصا اولين نفرى بودم که پس از ٣٢ سال پروتکل دادگاهها را قرض ميگرفتم.

پيتر انگلوند –ه نويسنده٬ اهل اوپسالا٬ براى مثال يکى از اعضاى آکادمى سوئد و آکادمى سلطنتى علوم نظامى٬ هرگز اين پروتکلها را قرض نگرفته٬ اما در مورد اين دادگاهها صفحاتى بسيارى را سياه نموده است!

 

متاسفانه بايد بگويم که پروتکل اين دادگاهها به زبان انگيسى٬ فرانسه و آلمانى در کتابخانه دانـشگاه اوپسال٬ کارولينا رديويوا٬ ديگر وجود ندارد.

 

اين را من زمانى کشف کردم که ميخواستم ترجمه اين نوشته را به زبان انگليسى و فرانسوى آماده کنم. ابتدا در کتابخانه کسى حاضر نبود که در مورد غيبت کتابها توضيح بدهد. بتدريج معلوم شد که آنها به آتش کشيده شده بودند!

 

پس از طرح اين سوال در روزنامه هاى محلى  پاسخ گرفتم که آنها در آتش سوزانده شده بودند. کتابخانه دانشگاه گفت که بدليل کمبود مالى براى پرداخت کرايه محل٬ ناگزير بسيارى از کتابهاى قديمى و مجلات را در آتش سوزانده بود·

 

آنها تصميم گرفتند که انبارى از کتابها را آتش بزنند. تعداد بسيارى از کتابهاى تاريخى که در مورد سوسياليسم صحبت ميکردند آتش زده بودند. مثال خوبى براى احترام طبقه سرمايه دار براى فرهنگ.

بازجويى از چرنوف٬ کميسر مردمى براى کشاورزى

متهم  در خلال دادگاه به جرائم وحشتناکى اعتراف نمود٬ جرائمى که تمرکزش بيش از هر چيز بر روى خرابکارى بر روى دستگاههاى توليدى بود. چرنوف٬ کميسر مردمى براى کشاورزى٨٨ ٬  کميسر سابق مردمى براى تجارت در اوکراين٨٩ ٬ در خلال بازجوييها گفت که ماموريت او و ريکف در اوکراين اين بود که "که کشاورزان ميانه حال را خشمگين کنن".

 

اين روش دست راستيها بود براى خرابکارى و غيرممکن نمودن مبارزه براى تشکيل تعاونيهاى کشاورزى. در دستورالعمل ريکف به چرنوف همچنين گفته شده بود که "با برجسته نمودن تحريفات سياسى٬ روى احساسات ملى توده هاى اوکراينى دست بگذاريم و در همه جا آنها را نتيجه سياستهاى مسکو قلمداد نماييم"٩۰ !

 

چرنوف در دادگاه از ماموريت ديگرى نيز سخن گفت٬ که در جريان سفرهاى خارجى به آلمان٬ "در برلن سازمانى دست راستى را ميان کارکنان هئيت امور تجارى يا سفارت سازماندهى کند"٩١ .

 

چرنوف اين ماموريت را زمانيکه به آلمان وارد شد انجام داد. در اين مورد دستور العمل به چرنوف در خارج اين بود "بمنظور تضمين مواضع کينه جويانه دولتهاى سرمايه دارى بر عليه اتحاد جماهير شوروى٬ با کمک انترناسيونال دوم افکار عمومى را در کشورهاى سرمايه دارى بر عليه اتحاد جماهير شوروى آشفته کند".

 

بلوک دست راستى آماده بود که "پس از بدست گيرى قدرت ---- توافقنامه هايى را در هر دو زمينه٬ اقتصادى و حتى٬ و در صورت نياز٬ ارضى با دولتهاى سرمايه دارى منعقد نمايد.٩٢ .

 

ريکف به چرنوف پيغام داده بود که "اگر ما براى کسب قدرت به شکست اتحاد جماهير شوروى نياز داريم٬ پس نه تنها بايد در تسريع جريان اين شکست تلاش کنيم بلکه به همان ترتيب بايد از طريق تضعيف نيروى نظامى و اقتصادى اتحاد جماهير شوروى به جريان شروع جنگ نيز سرعت ببخشيم"٩٣ .

 

ريکف در دادگاه عمومى و در مقابل رسانه هاى خبرى جهان٬ به اراٸه کليه اين دستور العملها به چرنف اعتراف نمود·

 

دست راستيها آماده بودند که در ازاى دريافت کمک براى سرنگون نمودن اتحاد جماهير شوروى و بدست گرفتن قدرت٬ براى فراهم نمودن شرايط شکست و اعطاى اوکراين و بخشهايى از روسيه سفيد به آلمان و سواحل اقيانوس آرام به ژاپن٬ فعاليت نمايند.

جاسوسى براى آلمان نازى

اما عمليات چرنوف در آلمان به ناگهان چرخش جديدى به خود گرفت. يکى از اعضاى بلوک دست راستى که براى پليس آلمان نيز کار ميکرد٬ فعاليتهاى توطئه گرانه چرنف را به پليس آلمان گزارش داد.

 

به چرنف التيماتوم داده شد٬ يا براى آلمان کار کند يا در مقابل ارگانهاى شوروى افشاء ميشد. او در دادگاه گفت که پيشنهاد آلمانيها را پذيرفت.

 

او ارسال اطلاعات محرمانه در مورد نتايج کشاورزى و فعاليتهاى صنعتى را بصورتى منظم براى پليس آلمان آغاز و در ادامه دست به انجام خرابکاريهايى زده بود که پليس آلمان درخواست نموده بود.

 

"وظيفه اصلى که سازمان جاسوسى آلمان به من داده بود"٬ چرنوف در دادگاه گفت٬ "از نابود کردن غله ها تشکيل ميشد. براى رسيدن به دو هدف: نابود کردن غله ها و خشمگين کردن کشاورزان٬ متوقف کردن ساخت و ساز انبارها و آسانسورها براى ايجاد شکاف بين انبارهاى در حال رشد غله و گنجايش انبارها ضرورى بود·

 

آنها در ادامه از من خواستند که با کمک آفت ذرت سوسک مسموميت وسيعى را در انبارها و انبارهاى غله ايجاد کنم" و "بخصوص بر روى مسموم کردن انبار تجهيزات با باکتريها تاکيد داشتن"٩٤ .

 

چرنف کليه اين اعمال خرابکارانه وحشتناک را براى آلمانيها انجام داد٬ اعمالى که زيانهاى جبران ناپذيرى را براى اتـحاد جماهير شوروى به همراه داشت. توجه کنيد که او در خلال سالها يکى از کارکنان ارشد در امور کشاورزى بود.

خرابکارى در کشاورزى

چرنف در دادگاه در مورد بخشهاى ديگرى از فعاليتهاى خرابکارانه ضد انقلابى خود نيز صحبت کرد.

 

از جمله اينکه از طريق "مخلوط کردن بذرهاى جدا شده در بذر افشانى سر در گمى ايجاد کنيم و در نتيجه کشور را در مقابل کاهش برداشت قرار بديم" و در مورد کشت آيشى طرحهاى غلط برنامه ريزى کنيم و در نتيجه زمينهاى کشاورزى تعاونى را در شرايطى قرار بديم که کشت آيشى درستى انجام نشه". اينها بر اساس اظهارات چرنف "بايد به کاهش برداشت منتهى بشه و کشاورزها را خشمگين کنه"٩٥ .

 

در مورد ماشينها – و ايستگاههاى تراکتورها "ماموريت ما اين بود که تراکتورها٬ کمباينها و ماشين آلات کشاورزى را غير قابل استفاده کنيم و اينکه در معاملات تجارى ماشينها بى نظمى بوجود بياريم"٩٦ .

 

دستور العمل ريکف در مورد مديريت احشام از جمله اين بود "حيوانات اصيل و اصل نسب دار را سلاخى کنيد٬ مرگ و مير را بين آنها بالا ببرين٬ مانع از افزايش منابع غذايى بشيد٬ حيوانات را از طريق مبتلا کردن آنها به انواع مختلف باکتريها بکشيد"٩٧ .

 

کليه سازمانهاى دست راستى در سراسر کشور٬ بعنوان دستيار در کار خرابکارى٬ به چرنف کمک ميکردند· از جمله ممانعت از ورود دارو بر عليه بيماريهاى مصرى احشام به سيبرى شرقى٬ که در سال ١٩٣٦ مرگ ٢٥۰۰۰ هزار اسب را سبب شد٬ يکى از وظايف آنها بود.

 

اعضاى دست راستى با انتشار بيماريهاى عفونى٬ بيمارى طاعون خوکى را در منطقه لنينگراد و طاعون را در وورونژ آسف٬ واقع در مناطق درياى سياه٬ شايع نمودند. در کارخانه هايى در Kasjinzev٬ اورولوسک و استاوروپول٬ تحت رهبرى گروههاى دست راستى٬ مواد شيميايى با مواد آلوده توليد شد. در اين جريان حدود ده هزار خوک جان دادند.

 

چرنف٬ کسى که بمنظور سازماندهى کشاورزى اتحاد جماهير شوروى مورد اعتماد کامل قرار گرفته بود٬ وقت خود را صرف اين گونه عمليات مينمود·

زلنسکى٬ دبير هئيت رئيسه در مسکو٬ رئيس در ۹۸Centrosojus*

(Centrosojus: سازمان مرکزى اتحاد جماهير شوروى براى طراحى٬ حمل و نقل و توزيع توليدات کشاورزى٬ بعلاوه خريد و توزيع کالاهاى شوروى و خارجى در ميان توليد کننده گان مواد کشاورزى).

اجازه بدهيد که در مورد فعاليتهاى يک خائن به مثال ديگرى اشاره کنيم.

 زلنسکى خود در دادگاه گفت که او در دوران تزار براى پليس سياسى بعنوان خبر چين کار و رفقاى حزبى خود را در ازاى پول به پليس معرفى ميکرد.

او يکى از آنهايى بود که موفق به پنهان نمودن گذشته خود شد و به فعاليت و ساختن آينده اى در حزب کمونيست ادامه داد.

زلنسکى در سال ١٩٢٩ توسط بوخارين و ريکف به عضؤيت سازمان اسميرنوف در آمده بود. اولين ماموريت او خرابکارى در تعاونيهاى آسياى ميانه بود. او از اسميرنوف دستور گرفته بود که "يک کشاورزى کولاکى نيرومند را بوجود بيارم" و "در ساختن تعاونيها وقفه ايجاد کرده و آنها را تضعيف کنم."٩٩ماموريت زلنسکى اين بود که در مسکو و در Centrosojus٬ که در آنجا فعال بود٬ به انجمن تعاونيها صدمه وارد آورد·

اين سازمان در کليه جمهوريهاى اتحاد جماهير شوروى داراى بخشهاى فرعى بود٬ که آنها نيز به نوبه خود تا سطح دفاتر مرکزى داراى بخشهاى فرعى بودند.

 

هدف اين بود "با عرضه ضعيف و ايجاد هرج  مرج در بخشهايى که بيش از همه با مردم تماس داشتند ناخشنودى بوجود بياريم"١۰۰.

 

زلنسکى گفت که آنها در سال ١٩٣٦ چگونه "در کورسک و در معاملات شکر آشفتگى  را سازمان داده بودند" جايى که "بسيارى از مغازه ها طى دو هفته شکرى براى عرضه نداشتند"١۰١ . او در مورد همان شکل از خرابکاريها با کالاهاى تنباکويى در لنينگراد٬ نان در روسيه سفيد و نمک در سراسر کشور صحبت کرد.

کره اى که گلو و شکم مردم را پاره کرد

زلنسکى٬ پس از طرح سوال مستقيمى از جانب دادستان ويشنسکى در مورد خرابکاريهاى سازمان داده شده توسط دست راستيها و بلوک ترتسکيستها در کره٬ ابتدا تمايلى به تاييد آن نداشت٬ اما ويشنسکى به طرح سوالات خود ادامه و او بالاخره ناگزير به ارائه همه داستان شد.

 

سازمان دست راستيها به شيوه اى برنامه ريزى کرده بود که کره با کيفيت خوب و با قيمتى بالا٬ فقط بصورت دوره اى توليد بشود. اين امر ناخشنودى وسيعى را در ميان مردم بوجود آورد. اما شرايط بدتر شد. بمنظور اطمينان خاطر در مورد ايجاد ناخشنودى٬ اعضاى سازمان دست راستى در کره شيشه و ميخ مخلوط نمودند "که گلو و شکم مردم را پاره کرد".

 

زلنسکى مسئول کليه اين خرابکاريها و حتى خرابکاريها در تخم مرغها نيز بود. بر اساس اظهارات او دست راستيها موفق شدند که "در سال ١٩٣٦ ٬ ٥۰ واگن قطار را با تخم مرغ نابود کنن و مسکو را بدون تخم مرغ باقى بزارن. شعار اين بود "به هر چيزى که ميتونى آسيب بزن"١۰٢.